عکسهای رهبری
#بیرق_عزاء
#محرم95
شب چهارم غم نامه پسران عقیله بنی هاشم
شاعر:جواد حیدری
در خیمه ماندهام من، تا یادگار زهرا
*حال مرا نبیند، شرمی نگیرد او را*
یک کاروان دل خون، کردم ز خیمه راهی
*گلهای خود ببینم، از پرده با نگاهی*
این دو فدای یارند، آن یار بی قرارم
من ماندهام خدایا، طاقت دگر ندارم
*ای کاش میشد ای دوست، من هم روم به میدان*
*تا جان دهم به جانان، ای کعبه ی غریبان*
اندوه غربت تو، بوده توان زینب
*خواهد که پر بگیرد، این جان مانده بر لب*
عون و محمد من، هر دو شده کفن پوش
آنها میان خون و، من بین خیمه مدهوش
دانم که عاقبت ای، مهر نهفته در دل
تو میروی سر نی، من در پی ات به محمل
#بیرق_عزاء
#محرم95
شب چهارم محرم است…….
مداحان در این شب وفردای آن به رسم دیرینه،روضه فرزندان خانم زینب(س) را میخوانند.
محمد بن عبدالله بن جعفر از شهدای کربلا.
برخی منابع او را فرزند حضرت زینب(س) دانستهاند. او و برادرش عون به سفارش پدرشان عبدالله بن جعفر با امام حسین(ع) همراه شدند و در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند.
همراهی با امام حسین:
پس از آنکه امام حسین (ع) از مکه به سوی مدینه حرکت کرد، عبدالله بن جعفر نامهای برای امام نوشت و از وی درخواست کرد از عزم خود باز گردد. عبدالله نامه خود را توسط فرزندانش عون و محمد به سوی امام فرستاد. وقتی عبدالله امام را در امر خویش مصمم یافت، به فرزندانش عون و محمد سفارش کرد با امام همراه شوند و در کنار او جهاد کنند.((شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص68 و 69))
شهادت
در روز عاشورا، محمد قبل از برادرش به میدان رفت و چنین رجز خواند:
أَشْکُو إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعُدْوَانِ فَعَالَ قَوْمٍ فِی الرَّدَى عُمْیَانٍ
قَدْ بَدَّلُوا مَعَالِمَ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَمَ التَّنْزِیلِ وَ التِّبْیَانِ
وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ مَعَ الطُّغْیَان
به خدا شکایت میکنم از کردار قومی که کورکورانه به سوی هلاکت میروند؛ همانها که نشانههای قرآن و بیان محکم تنزیل را تغییر دادند و کفر و سرکشی را آشکار ساختند.
الفتوح، ابن اعثم، ج5، ص111
نقل شده است که او پس از کشتن ده نفر، به دست عامر بن نهشل تمیمی به شهادت رسید((.مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص106))
واما حضرت زینب (س) در شهادت فرزندان چه کرد؟؟
آری حضرت زینب همواره به فکر بود که برادر غریبش را یاری کند. به همین جهت وقتی خبر شهادت فرزندان زینب (س) به خیمه ها رسید. هیچ کس عکس العملی از این بانوی با معرفت ندیده است که مثلا گفته باشند: گریه کرد یا ناله کرد.
مقتل مطهر(روضه های شهید مطهری) ص273
#بیرق_عزاء
#محرم95
گفتگوی یاس کبود در خرابه شام با قتیل العبرات،قتیل اشقیا،قتیل الله،دلیل علی الله،سفیرالله،قتیل الکفره،سیدالشهداء(ع)
او پدرش را مخاطب قرار داد و می فرمود:
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذی خَضبکَ بِدِمائکَ»
«پدر جان، کی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟».
«یا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذی قَطع و ریدَیْکَ!»
«پدر جان، چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟».
«یا أبتاه، منْ ذا الَّذی أیْتمنی علی صغر سِنّی»
«پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟».
«یا أبتاهُ، منْ لِلْیَتیمة حتّی تَکْبُر»
«پدرجان، کی متکفّل یتیمه ات می شود تا بزرگ شود؟».
«یا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات»
«پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می رسد؟»
«یا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ»
«پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می کند؟».
«یا أبتاهُ، منْ للْعیونِ الْباکیاتِ»
«پدر جان، چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان (ما کند که شب و روز در فراق تو گریه) می کند؟».
«یا أبتاهُ، مَنْ لِلضّایعاتِ الْغریبات»
«پدرجان، کی متوجّه این زنان بی صاحب، غریب خواهد شد؟»
«یا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات»
«پدرجان، کی از برای این موهای پریشان خواهد بود؟».
«یا أبتاهُ، منْ بَعْدکَ واخَیْبَتاهُ»
«پدر جان، بعد از تو داد از نا امیدی!».
«یا أبتاهُ، منْ بَعدکَ وا غُرْبَتاهُ»
«پدر جان، بعد ا زتو داد از غریبی و بی کسی!».
«یا أبتاهُ، لَیْتنی کُنت لَک الْفِداء»
«پدر جان، کاش من فدای تو می شدم».
«یا أبتاهُ، لَیْتنی کَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ»
«پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم».
«یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء»
«پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد».
آن معصومه نوحه می کرد و اشک می ریخت تا آن که نَفَس او به شماره افتاد و گریه راه گلویش را گرفت، مثل مرغ سرکنده، گاهی سر را به طرف راست می نهاد و می بوسید و بر سر می زد، و زمانی به چپ می گذارد و می بوسید…
پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد گریست «فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إلیَّ إلیَّ، هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار. فغُشیَ علیها غشْوةً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ کوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا…»
«آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا، من منتظرت هستم، او غش کرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است»
منبع: انوار الشهادة / 244، ریاض القدس: ص326/ج2
#بیرق_عزاء
#محرم95
روز سوم محرم است !!!!! باب الحوائج حضرت رقیه (س) امروز مهمان دلهای شماست!!!!! اگر دستانتان را در دست های کوچک آن نازدانه قرار دادید وبا آن حضرت در خرابه شام هم نوا شدید،التماس دعا……
دستمالی روی سر انداختند و آن طبق را جلو آن دختر نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: این سر کیست؟
گفتند: سر پدر توست. سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت:
«*یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمة حَتّی تَکْبُر*»
«*پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند*!».
و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و سخت بگریست تا غش کرد و از هوش رفت. چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.
اهل بیت چون این بدیدند، صدا به گریه بلند کردند و داغشان تازه شد، و همه از زن و مرد بر آن آگاه شدند و گریستند. نفس المهموم ص456
#بیرق_عزاء
شب سوم وروضه حضرت رقیه (س)