امیربودی،کبیر بودی
19 اردیبهشت 1404 توسط مریم قپانوری
تو مطلع یک هوای تازه تداوم یک مسیر بودی
روایت دل سپردن ما به وعده ای ناگزیر بودی
تجسم سادگی، صداقت، خلوص، آرامش استقامت
به دیده ی انتظار ملت تو چشمه ای در کویر بودی
شبیه دریا پر از تلاطم شبیه صحرا پر از تکلم
شبیه توفان شبیه باران، شبیه…نه… بی نظیر بودی
تو خاکی و همنشین مردم تو اعتماد و یقین مردم
امید مردم امین مردم امیر بودی کبیر بودی
نگاهت از اشک روضه ها تر ز چشمه ی روضه ی رضا تر
ز مرز جغرافیا فراتر نگاهبانی بصیر بودی
تو سوختی در خودت بدان سان که خانه ی من شود گلستان
به مهر خورشید در خراسان چقدر روشن ضمیر بودی
تو زنده ای زنده و نمیرا که با نگاه صبور و گیرا
شکایت هر که را پذیرا که خستگی ناپذیر بودی
