عکسهای رهبری
از سفینه النجاه تا ربیع الانام
زیارت اربعین، همچون شعلهای است که دلهای خسته را از خواب بیدار میکند و زمینهساز بروز معنویت در جان هر انسانی میشود. در لحظهای که قطرات اشک و نوای دعا، آسمان تاریخ را میسوزانند، نه تنها یادآور شهادت و ایثار امام حسین (ع) میشویم، بلکه جرعهای از روحانیت، امید و تجدید حیات نیز در روحمان جاری میشود. این زیارت، پنجرهای برای نگریستن به ذات حقیقی انسان است، نقطهای که در آن گذشته با آینده همراستا شده و سرآغاز ظهور ارزشهای تازهی انسانی را رقم میزند.
هر قدم زنی در این مسیر پر بار، همچون نُت موسیقیای از عشق شاهکاران گذشته و یادگاریهای معنوی است که به ما میآموزد چگونه در برابر تاریکیهای زمان ایستادگی کنیم. در هر نگاهی به چهرههای مملو از امید و اشتیاق، درس زندگی به ما میدهد؛ دلیلی برای این که باور کنیم از دل رنج و فراق، شکوفههای بهار ظهور دوباره ریشه میگیرند.
این زیارت، نه تنها مسیر دلها را به سوی سرنوشت مقدس میبرد، بلکه بذرهای آشتی و روشنایی را در دلهای مفقود امید میکارد.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
همسفر
در امتداد جادههای خاکی عشق، جایی میان نخلهای تشنه و آسمانِ منتظر، زائران با دلهایی لبریز از شوق، گام برمیدارند. هر قدمشان نجواییست از عهدی دیرینه، هر نگاهشان تمنای دیدار یاری غایب.
و او، امام زمان، در میانشان قدم میزند؛ بیآنکه همه ببینند، اما همه حس میکنند. نسیم حضورش در جانها میوزد، آرام و بیصدا، چون نوری که شب را میشکافد. گامهایش همنوا با دلهای عاشق، نگاهش سایهبان خستگیها، و لبخندش مرهم راههای دور.
زائران، با پای دل آمدهاند؛ با اشکهایی که خاک مسیر را تبرک میکند، با ذکرهایی که در سکوت جاریست. و امام، با نگاهی از جنس ابدیت، همراهشان است؛ نه از دور، که از نزدیکترین فاصلهی ممکن: فاصلهی دل تا دل.
در این مسیر، هر زائر، مسافریست از خویشتن به حقیقت؛ و هر قدم، دعوتیست به ظهور. شاید همین همقدمیهاست که صبح ظهور را نزدیکتر میکند…
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری
هوای معنویت
در روز اربعین، زمانی که دلها در آتش شور یاد و محبت میسوزند، هوای معنویت و تقرب به پیام الهی تازه میشود. این روز، یادآور فداکاری و عشق بیپایان امام حسین (ع)ست که در نبرد سرنوشت، سرشار از شجاعت و ایمان قدم نهاده و در راه عدالت و حق ایستاده است. آرامش عمیق احساسی که با هر قدم زنی، در میان صفهای گستردهی زائران جاری میشود، همچون ندای زلال از دل کوهستان، جان انسانها را تازه و پر از امید میسازد.
تو نیز که در پی این مسیر، قدم با قدم به سوی نور هدایت میگذاری، میبینی که هر قطرهی اشک، هر نوای سوگواری و هر جرعه دعای همدم، قصهایست از عشق بیپایان به عدالت و انسانیت. ایام اربعین، آینهایست از بلندای اخلاق و عظمت اخلاقی، جایی که انسانها به یاد میآورند که در برابر ظلم و ستم، باید بایستند و به یاد داشته باشند که عشق و اتحاد، قویترین نیروی تغییر است.
در دل این مراسم معنوی، همچون سفینهای میشوی که با هر نسیم دعا، به عمق جان و روح سرشار از ارادهی پاک انسانها شکافته میشود، تا درسی از ایثار و پایبندی به ارزشهای والای انسانی، برای نسلهای بعد به جا بگذارد.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
التهاب و اتحاد
فضای گروهها، کانالها، جلسات و دورهمیها ملتهب است. همه از قطعیهای پیدرپی آب و برق میگویند. از کلافگی، گرما و ناکارآمدی در تامین نیازهای اولیهی زندگی مردم میگویند.
یکی از انتخاب نادرست مردم در گزینش رییس جمهور میگوید. آن یکی از کجفهمی و لَج سیاسی گروهها و حزبها در انتخابات میگوید. آن یکی از انتصابات جدید و بدبین کردن مردم به نظام و رهبری میگوید. یکی دیگر از اتحاد و همبستگی میگوید؛ آن یکی با غلط شمردن اتحاد و پذیرفتنش تحت هر شرائطی.
در آخر این سبک از امیر بیان است که روشنیبخش هر صراطی و محفلی است؛
امیرالمؤمنین (ع)، علیرغم تمامی ناملایمات و نادیده گرفتن حق مسلم خلافت خویش، برای حفظ وحدت اسلامی و جلوگیری از فروپاشی جامعهی مسلمانان در برابر دشمنان داخلی و خارجی، تصمیم به صبر و بردباری گرفت.
حضرت در این مورد در خطبه شقشقیه میفرماید: «…پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود؛” فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً.»
ما هم با تاسی از رهبر عظیمُالشَّانِمان صبر پیشه میکنیم و با اتحاد و همدلی بیشتر، شر دشمنان داخلی و خارجی را از جامعه و نظام اسلامی دفع میکنیم.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
اَعظمُ النِّعمَةِ
پدرم همیشه میگفت: “حفظ بدن از جملهی واجبات است. جسم مرکب روح است، تا بدن سالم و سلامت نباشد، نمیتواند روح را به پرواز دربیاورد و به مقصد کمال بینهایت برساند.”
امروز وقتی قیافهی آویزان و به هم ریختهی عابری را در کوچه دیدم، یاد همان حرفها افتادم. بندهی خدا دماغش را به زور بالا میکشید، دندانهایش ریخته، زانوهایش تا به تا شده، زیرچشمهایش گود افتاده و سفیدی آنها به کاسهی خون تبدیل شده بود.
او مرتب در خانهی همسایهها را میزد، چشمانش را پر از اشک میکرد تا شاید کسی ترحمی کند و پولی برای خرید نیاز روزانهاش به دست بیاورد.
بچهها از او فرار میکردند، خانهها او را طرد میکردند. صدای خواهش و التماسش بیشتر میشد.
گوشهای کنار تیر برق نشست و از سرنوشت غمبارش میگفت. از اینکه روزی او هم مثل بقیه زندگی و خانوادهای داشته، روزی که با همسر و دوفرزندش زندگی میکرده و امروز نمیداند آنها کجا هستند و چکار میکنند؟!
صدای کشیده شدن پاهایش روی زمین میآمد و او بدون هیچ مددی کوچه را به مقصد نمیدانم ترک کرد.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
اَعظمُ النِّعمَةِ اَلعافِیةُ فاغتَنِموُها لِلدُّنیا وَ الأخرة.
بزرگترین نعمت، عافیت و تندرستی است. شما آن را برای دنیا و آخرت خود (هر دو) غنیمت بشمارید.
(تحفالعقول، ص ١٤٦)
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم