غمنامه رقیه (س)
شب شهادت حضرت رقیه (س) در شام،شام غریبان واقعی کاروان کربلاست.
تمام غریبان اگر دفتر خاطرات همراهان این سه ساله را بخوانند، غریبی خود را فراموش میکنند…..
رقیه جان!
سر بابا را چطور نشانت دادند؟
وقتی سر بابا را دیدی چطور نگاه میکردی؟
به کجای صورت بابا خیره شده بودی؟
وقتی چشمان کوچکت به رگهای بریده گلوی بابا افتاد ،چه کردی؟
چشمانت چند دقیقه توانست بابا را مهمان کند؟
وقتی با بابا حرف می زدی اطرافیانت چه میکردند؟
چشمان عمه زینب (س) به کجا دوخته شده بود؟
وقتی روی زمین افتادی آیا اطرافیان فرصت پیدا کردند مقداری آب به لبان خشکیده ات برسانند یا نه همچون بابا با لب تشنه جان دادی؟
آیا اطرافیان سر بریده بابا را می بوسیدند یا روی جسد بی جان تو عزاداری می کردند؟
بالاخره این بدن سه ساله را چطور غسل دادند؟
چند جای بدنت رقیه سه ساله همچون مادرت فاطمه (س) زخمی و کبود شده بود؟؟؟
یا رقیه….
دست من و دامان تو…
درد من و درمان تو…