04 آبان 1395
امیر ملک اسلام و اسیر مردم شام است... کسی گل بر سر او نریخته است !!!!!زچهار جانب بر فرق او، بسان لاله،سنک باریده است!!!!! به اشکهای او، شام ،به طعن خندیده است !!!!!!ازگردن مجروح و بی گناهش زنجیر خونین خبر داده است!!!اعضایش آزرده و از پاهایش خون چکیده ا… بیشتر »
نظر دهید »
04 آبان 1395
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش. باغ بی برگی، روز و شب تنهاست، با سکوت پاکِ غمناکش. سازِ او باران، سرودش باد. جامه اش شولای عریانیست. ورجز،اینش جامه ای باید . بافته بس شعله ی زرتار پودش باد . گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد… بیشتر »
04 آبان 1395
بوسه های زرد و نارجی با زوزه باد بر چهره چین و چروک زده زمین می نشیند!!!!!
زمین بار دگر روح میگیرد ودر عشق بازی با معشوق ،شبنم فراق را بر سینه چاک چاک سبزه های نیمه پژمرده اش می چکاند
دل آسمان شور میزند رخسارش نیلگون و گاهی لاله وار شده است!!!!
گوئی… بیشتر »