پَر زَنان
پَرزنان
روضه ها را با شرحی از گل یاس و شعری از احساس خواندم و اما باز نیامدی! اگرچه لایق دیدارت نیستم اما از عمو عباس خواندم ونیامدی!
آقاجان،دلم برای دیدنت بهانه می گیرد،روز جمعه با اشک های دانه دانه، ندبه سرمی دهد،از روزگار هجران خسته شده ام، ذکر لبهایم امن یجیب است.
اگر چه بیمار هستم مولای من! اما طبیبی را نمی خواهم.روزگار غریبی است در میان آشنایان فراوانی هستم اما به دردهای پنهان من، تو آگاهی و من طبیبی جز تورا نمی خواهم.
مرغ دلم پَر زَنان سوی جمکران می آرامد اگر چه کنج دلم غمگین است،یابن الحسن! طنین آهنگ دلنوازت کِی از کعبه بیرون می آید؟!
آقا جان!همه آرزوی من این است که بی دل و بی قرارت بشوم و برای دیدنت همچون ابن مهزیار بشوم!
بارالها عمر و صبرم به سر رسید و قلبم مالامال از غم شد اما او نیامد!
اللهم عجل لولیک الفرج
#روضه_های_حماسی
✍مریم قپانوری