عکسهای رهبری
الان همه دنبال علم هستند، خیلی هم خوب است،علم آموزی بالا رفتن دانش بشری و پیشروی به سوی یک زندگی مدرن است.
دارنده علم و دانش مدرک میگیرد، همه جا عزیز و محترم شمرده میشود، دکتر و مهندس میخوانندش و همه جا بر صدر می نشانندش، به همین دلیل بعضی ها بچه ی شان را مهندس و دکتر میخوانند تا با این القاب انس بگیرند و در آینده ،که کاره ای شدند، غریبی نکنند، اما خدا کند که همه مدرک واقعی گرفته باشند!
یعنی چند صباحی درس خوانده باشند و جان کنده باشند،کنکور داده باشند و واحد ها را یکی پی از دیگری پاس کرده باشند.تب مدرک گرائی بالا رفته است و شنیده شده در نا کجا آباد ،بعضی ها مدرک تقلبی گرفته اند. وقتی همه دوست دارند مدرک phd داشته باشند، وقتی شبانه روز فقط 24 ساعت است و بعضی ها وقت علم آموزی ندارند،مدرک تقلبی رواج پیدا میکند.
اصلا بد فکر نکنید،وقت ندارند.مثلا یک آدم مهم شده اند و همه کارمندان زیر دستشان دکترا گرفته اند،حالا زشت است که مدیرشان بی مدرک باشد،مجبور است از یک دانشگاه یا مؤسسه ای ، مدرک جور کند،مثلا دکترا از دانشگاه هاوائی.حالا همه دکتر صدایش میکنند،هیچ کس هم به فکر اصالت مدرک نیست. اصلا کی میرود این همه راه را؟
تا صدایش در بیاید که مدرک تقلبی است و این مسئول محترم هیچ وقت دانشجو نبوده و با عرض معذرت دیپلم ردی است،بازنشسته شده و قال قضیه کنده شده است.بالاخره مدرک گرائی مهم شده و هرکس میخواهد بگوید که من خیلی درس خوانده ام و خیلی خیلی دود چراغ خورده ام. این از حال و روز قرن پانزدهم هجری است قرنی که ما در آن زندگی میکنیم.
*****
چشم ها را ببندیم خود را آرام آرام ببریم به قرن دوم هجری، قرنی که بزرگترین دانشمند دوران در آن زندگی می کرده است.قرنی که چهار هزار دانشمند سر کلاس او می نشستند. چهار هزار نفر خیلی زیاد است،حساب کنید چند تا دانشگاه و دانشکده و کلاس درس می خواهید برای پرورش چهار هزار دانشمند از جنس ابو حمزه و جابر.
امام صادق(ع) دانشمند بود و اهل علم،برایش مهم بود که همه مردم با مذهب شیعه و اسلام آشنا شوند.چهار صد نفر از بهترین شاگردانش را انتخاب کرد،آموزشهای ویژه ای به آنها داد و به عنوان سفیر فرهنگی به شهرهای مختلف فرستاد.نتیجه تدبیر عالمانه آن امام،کاروان مردمی بود که به عشق دیدار امام و بهره مندی از دانش او به مدینه وارد میشدند و سر کلاس او می نشستند.
*****
چشمهایتان را باز کنید ما شاگردان مکتب امام صداق(ع)هستیم که از بین مردمان این دیار انتخاب شده ایم تا به عنوان طلبه آموزش داده شویم و به عنوان مُبَلِغ ،فرهنگ اسلامی را گسترش بدهیم..فرهنگ اسلامی فقط فلسفه و کلام نیست.فرهنگ اسلامی سبک زندگی اسلامی هم هست…یادمان باشد آدم های بزرگ و اساتید به نام از روی شاگردانشان شناخته میشوند…پس طوری تحصیل کنیم و شاگردی کنیم که امام صادق (ع) فرمود:
«معاشر الشیعة کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتکم و کفوها عن الفضول و قبیح القول »
ای گروه شیعیان! همواره زینت ما باشید و مایه ننگ ما نگردید، با مردم نیک سخن گویید، مراقب زبان خود باشید و آن را از گفتار بیهوده و زشت باز دارید .
بحار، ج 11، ص 310 .
نویسنده:کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس)
#ناب_11
#تولیدی_به_قلم_خودم
سخت ترین کار دنیا چیست؟
نماز بخوانیم؟ ؟
در گرمای تابستان زیر برق آفتاب 1817 ساعت گرسنگی و تشنگی بکشیم و زمین بیل بزنیم و روزه بگیریم؟؟
اصلا نه جانمان را کف دست بگیریم و به میدان جنگ برویم و جهاد کنیم؟
شایدهم دادن خمس و زکات برای کسی که جانش به مالش وصل است از همه چیز سخت تر است؟؟
امانه!
امام صادق (ع) در وسائل الشیعة؛ ج15، ص: 255 یک حدیث دارند که سخت ترین کارهای دنیا را به ما معرفی میکنند.
أَشَدُّ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ:
بند اول: إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ- حَتَّى لَا تَرْضَى لَهَا مِنْهُمْ بِشَیْءٍ- إِلَّا رَضِیتَ لَهُمْ مِنْهَا بِمِثْلِهِ
رفتار منصفانه:
دلم میخواهد همیشه او اول زنگ بزند و حالم را بپرسد،دلم میخواهد اول او من را دعوت کند،بعد دخترش را،خب من عروس هستم و حساس،مادر شوهر باید هوایم را داشته باشد،نگذارد سرگاز بروم و توقع نداشته باشد ظرف ها را بشویم،همین که به او سر میزنیم و احوالش را می پرسیم کافی است دیگر!
هر روز صبح اولین کاری که انجام میدهم این است که گوشی را بردارم و به مادرم زنگ بزنم و شماره مامانم را بگیرم. قبل از هر مهمانی اولین هماهنگی را با مادرم می کنم،اگر مامانم نتواند کل مهمانی را به هم می زنم،مهمانی بدون مادر آخر صفا نداره،بالاخره مادر است دیگر باید هوایش را داشته باشم.
وقتی خانه اش می روم دلم نمی خواهد او آشپزی کند،خودم غذا می پزم، بنده خدا یک عمر پخت و پز کرده، حالا نوبت من است که آرامشش را فراهم کنم.وقت هائی که آنجا هستم ظرفها را بشویم و نگذارم که دست به سیاه و سفید بزند.مادر است دیگر!
امام صادق (ع) فرمود: سخت ترین فرائض الهی بر مردم سه چیز است: داشتن رفتار منصفانه با مؤمنان به طوری که انسان برای آنان همان را بپسندد که برای خود می پسندد.
بند دوم:وَ مُوَاسَاتُکَ الْأَخَ فِی الْمَالِ-
کمک مالی به برادر دینی:
خدائیش از اول کارم گرفته و در آمدم خوب است، ولی پولها بی برکت است.نه اینکه نیاید، هر ماه چندین میلیون پول می آید و تند تند خرج میشود و می رود.
اصلا پولی برایم نمانده که!
برادرم کارگر ساده یک مغازه علافی است.من نمیدانم چطور با حقوق بخور نمیر کارگری، زندگی اش را میچرخاند.تازگی ها چندین بار به من رو انداخته است.یکبار برای پیش خانه،باردیگر برای مریضی پسرش،بار دیگر برای قسط ماهیانه یخچالش.
با خودم چرتکه انداختم دیدم اگر بخواهم پنج میلیون تومن رو به او بدهم باید قید گرفتنش را بزنم.اصلا چطور میتواند با این همه قرض و قسط و بد بختی پول مرا پس انداز کند و به من پس بدهد؟
امام صادق (ع) فرمود: دومین کار کمک به برادر دینی است.وقتی این حدیث را دیدم جا خوردم. من کمک خود را از برادر خونی ام دریغ کردم چه برسد به برادر دینی!
واقعا که پول خرج کردن در راه خدا و کمک کردن کار خیلی خیلی سختی است!
بند سوم: وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ-
یاد خدا در همه حال:
تنظیمش کرده ام روی دانلود خودکار،یک ساعت که سراغ گوشی ام نروم ده ها فیلم و عکس و آهنگ به گالری ام اضافه میشود.
سر فرصت یکی یکی میبینمشان و هر کدام را که دوست ندارم حذف میکنم،خیلی ها را هم برای این گروه و آن گروه ارسال میکنم.دنیای جالبی است فضای مجازی! رودر رو روی مان نمیشود در مورد همه چیز حرف می زنیم. خوبی اش این است که چشم توی چشم نیستیم و راحت تر هستیم.
هر عکسی را میبینم، هر فیلمی را چندین بار دانلود میکنم، هر دفعه به خودم قول میدهم از این گروهها خارج بشوم و سراغ این عکس ها و فیلمها نروم. اما چه کنم که جوانم و پر شور و حرارت…شروشوری که پاهایم را بسته و رهایم نمیکند.مادر میگوید: وقتی این همه موقعیت گناه فراهم است، مرد میخواهد که چشم و دلش را پاک نگه دارد.
راستی امام صادق (ع) چه زیبا این حدیث را برای امروز من و شما گفته است.
یاد خدا باعث میشود همه کار های حرام را ترک کنید..یاد او فقط زبانی نیست و در لحظه لحظه زندگی جاری است.
یاد خدا در همه حال ،منظور گفتن سبحان الله و الحمد لله نیست،بلکه مقصود یاد خدا کنار عملهای حرام و ترک آنها برای خداست.
نویسنده: کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس)
#ناب_11
#تولیدی_به_قلم_خودم
حواسمان باشد جابر را ندزدند!!!
آدم های بزرگ و اساتید بنام از روی شاگردان شان شناخته میشوند،مثلا میگویند:
امام خمینی (ره)از شاگردان آیت الله بروجردی بوده است و یا اینکه دکتر حسابی از شاگردان انیشتین بوده است و ما مقام و منزلت آن استاد را می فهمیم و درک میکنیم. حالا حساب کنید امام صادق (ع)که چهار هزار شاگرد نخبه و بنام داشتند، مثلا همین جابر بن حیان را در نظر بگیرید.
هر جا حرف از شیمی باشد اسم جابر هم هست و افتخار ما ایرانی هاست که جابر یک دانشمند ایرانی است. کسی که بسیاری از روابط و معادلات شیمی را به صورت یک قانون مدون کرد و سر از کنش و واکنش های شیمیائی درآورد.
البته هر چیز ارزشمند را باید درست و حسابی نگه داری کرد.خیلی از غربی ها،جابر را به عنوان یک ایرانی نمیشناسند و او را عرب میدانند،بعضی ها هم پا را فراتر گذاشته و جابر را اندلسی معرفی کرده اند.
آخر خراسان کجا و اندلس کجا؟ به هرحال باید مواظب مفاخرمان باشیم و چهار چشمی بپائیم شان که کشورهای دیگر به نام خودشان ثبت نکنند.
دایره المعارف بریتانیا در مورد جابر مینوسند:"جابر از شاگردان امام بوده،همه ی علم ها را از امام کسب کرده و از دانشمندان بنام قرن دوم است،ولی معلوم نیست شیمی را از امام یاد گرفته باشد!!"(1)
ظاهرا نه تنها باید مواظب سرقت مفاخرمان باشیم باید مواظب اساتید و مذهب مان هم باشیم! آخر مگر میشود جابر،که همیشه وهمه جا همراه امام بود و مثل یک خانه زاد در خدمت ایشان بود، امام را که مظهر دانائی و علم بیکران بوده است رها کند و برود جای دیگر علم شیمی فرا بگیرد؟! خود جابر در چند جا محکم و قاطع بیان کرده است که هرچه آموخته ،از محضر امام آموخته بوده و جز ایشان استادی نداشته است.
با یک کم فکر هم میشود به نتایج روشنی رسید،چراکه همه دانشمندان و بزرگان آن عصر از شاگردان امام بوده اند که در سرتاسر گیتی پخش شده و به آموزش مشغول بودند.
حالا خوب است که جابر اول همه گفته هایش بیان کرده:
“قال سیدی جعفر الصادق (ع)”
یعنی مولا و بزرگ من امام فرموده است، ولی مگر رها میکنند؟!
میگویند:منظور امام نیست و جابر این همه ارادت را به جعفر برمکی داشته و منظورش او بوده است.
خلاصه آشفته بازاری است در تاریخ.! بِکِش بکِش عجیبی است در سرقت بزرگان و دانشمندان!
این حرف ها راکه رها کنیم یک نتیجه خوب می گیریم:"همه دنبال دزدیدن طلا هستند،نه سرقت یک کیلو سیب زمینی.
وقتی همه مدل،دوست دارند شاگرد امام ما را بدزدند و به نام خودشان ثبت کنند،ما میتوانیم به بزرگی و ارزش دانشمند شیعه ی ایرانی مان افتخار کنیم و با غرور بگوئیم تازه این یکی از شاگردان امام صادق (ع) است!!
چهار هزار تا ! آفرین و هزار مرحبا به این استاد بزرگ که توانسته اند چنین شاگردانی را در میان بگیر و ببند خلیفه های عباسی تربیت کنند!!
اگر چه خلفای عباسی سعی میکردند خودشان را دوستدار امام نشان دهند ولی هرجا که توانستند مانع تراشی کرده و جلوی گسترش مکتب جعفری را بگیرند…
_______
(1):نقل از کتاب یک دانشمند واقعی ص 12
نویسنده: کوثر نهاوند(مهاجر ألی الله بِشِهابِ قَبَس)
#ناب_11
#حوزه_نهاوند
#تولیدی_به_قلم_خودم
ترسیم گویای امیر عارفان علی (ع) از لحظه مرگ
سختی جاان کندن و حسرت از دست دادن دنیا به دنیا پرستان هجوم آورد.!!!
بدن ها در سختی جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز می دارد و او در میان خانواده اش افتاده، با چشم خود می بیند و با گوش خود میشنود و با عقل، درست می اندیشد که عمرش را در پی چه کارهائی تباه کرده؟ و روزگارش را چگونه سپری کرده است؟
به یاد ثروتهائی که جمع کرده می افتد،همان ثروت هائی که در جمع آوری آنها چشم برهم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست که لحظه جدائی از آنها فرا رسیده و برای وارثان باقیمانده است تا از آن بهره مند گردند و روزگار خود گذرانند.
راحتی و خوشی آن برای دیگری و کیفر آن بر دوش اوست،او در گرو این اموال است که دست خود را از پشیمانی میگزد به خاطر واقعیت هائی که هنگام مرگ مشاهده کرده است.در این حالت آنچه که در زندگی دنیا به آن علاقمند بود بی اعتنا شده، آرزو میکند، ای کاش آن کس که در گذشته بر ثروت او رشک میبرد، این اموال را جمع کرده بود.
اما مرگ همچنان بر اعضای بدن او چیره میشود تا آنکه گوش او مانند زبانش از کار می افتد، پس در میان خانواده اش افتاده نه میتواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش بشنود، پیوسته به صورت آنان نگاه میکند و حرکت زبانشان را مینگرد اما صدای کلمات آنها را نمیشنود .
پس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا میگیرد و چشم او نیز همچون گوشش از کار می افتد و روح از بدن او خارج میشودو چون مرداری در بین خانواده خویش بر زمین می ماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند و از او دور میشوند نه سوگواران را یاری میکند و نه خواننده ای را پاسخ میدهد سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمین میبرند و به دست عملش می سپارند و برای همیشه از دیدارش چشم میپوشند!!!
نهج البلاغه خ109
#ناب_11
#حوزه_نهاوند
افضل الأعمال یاد تو بودن است
اوج کمال مداد ها از تو نوشتن است
دعای ظهور تو قبل از طلوع فجر است
التماس لب بامدادها هر روز هاست
صدایت که میزنیم هر لحظه سرگشته چون غبار
نامت کلید رد شدن از گردبادهاست
از قنوت شبت دشمن فیض میبرد
این خصلت تمامی زهرا نژاد هاست
پای رکاب تو جان میدهیم بیا
این آرزوی روز و شب خانه زادهاست
هر بار میرسیم به مشهد ظهور تو
اول دعای ما دم باب الجوادهاست
فهمیده ایم ما از اشک چشم های تو
باب الحسین باب تمام مرادهاست
نویسنده: کوثر نهاوند (مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس)
#ناب_11
#تولیدی_به_قلم_خودم