30 شهریور 1395
صبح انتطار
#غدیر1437
#غدیر_ناب_11
#شعر_غدیر
به یمن فیض ولایت
ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر ، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگى نوشید
بر آسمان سعادت ز مشرق هستى
سپیده داد نوید تولد خورشید
به باغ ، بلبل شوریده رفت بر منبر
چو از نسیم صبا بوى عشق یار شنید
ز خویش رفته ، نواخوان عشق بود و سرود
به بانک زیر و بم ، اسرار خطبه توحید
فتاد غلغله در باغ و شورشى انگیخت
که خیل غنچه شکفت و به روى او خندید
هوا ز عطر گلاب محمدى مشحون
زمین به عترت و آل رسول بست امید
رسول ، سدره نشین شد ، على به صدر نشست
پى تکامل دینش خداى کعبه گزید
گرفت پرچم اسلام را على در دست
از این گزیده زمین و زمان به خود بالید
به یمن فیض ولایت شراب خم الست
به عشق آل على از غدیر خم جوشید
” دکتر یحیى حدادى ابیانه “