رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

چرا دشمن بر روی اهل بیت (ع) شمشیر کشید؟؟

18 آذر 1395 توسط مریم قپانوری

امام حسن عسکری (ع) فرمود:

بنی أمیه و بنی عباس به دوسبب شمشیرهای خود را به جانب ما متوجه ساختند:

یکی اینکه آنها میدانستند که در خلافت حقی ندارند، از این رو میترسیدند که ما آن را ادعا کنیم و حق به ما برگردد و خلافت در مرکز خود استقرار پیدا کند.

 دیگر اینکه آنها از روایات متواتر به دست آورده بودند که از بین رفتن سلطنت ستمگران و جنایتکاران به دست قائم ما (عج) خواهد بود و تردیدی نداشتند که خودشان ستمگر هستند. از این رهگذر تلاش وسیعی میکردند که اهل بیت پیامبر (ص) را از دم شمشیر بگذرانند و نسل آنها را از روی زمین نابود سازند، به این امید که دیگر قائم(عج) دیده به جهان نگشاید، یا به دست آنها کشته شود.

ولی خداوند اراده کرده بود که امر قائم(عج) را به احدی آشکار نسازد تا نور خود را به پایان برساند اگر چه مشرکان نخواهند.

اربعین خاتون آبادی ص 52

 نظر دهید »

یاور خوب چه کسی است؟؟

18 آذر 1395 توسط مریم قپانوری

عیسی بن صبیح میگوید:


من در زندان بودم که امام حسن عسکری (ع) وارد زندان شد، من از قبل آن حضرت را میشناختم، به من فرمود:سن تو الان 65 سال و 32 روز است. من کتاب دعائی همراه داشتم که در آن تاریخ تولدم نوشته شده بود. به آن نگاه کردم و دیدم درست همانطور است که آقا فرموده است.


سپس فرمود: آیا فرزندی داری؟ گفتم: نه. دست بر دعا برافراشت و گفت: بارالها! به او فرزندی عطاکن که یاور او باشد. که فرزند چه یاور خوبی است. آنگاه به این بیت تمثل فرمود:
هرکس صاحب بازوئی (یاوری) باشدانتقامش گرفته میشود.آدم زبون کسی است که یار و یاوری ندارد.


پرسیدم: آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود:
آری سوگند به خدا برای من فرزندی خواهد بود که روی زمین را پر از عدالت خواهد نمود. ولی در حال حاضر فرزندی ندارم.

سپس به این دوبیت تمثل جست:
لعلک یوما إن ترانی کأنما بَنیَ حوالیَ الأُسُودُ الَلوابدُ
فإن تمیما قبل أن یلدَ الحَصا أقام زمانا و هو فی الناس واحدُ
شاید روزی مرا ببینی که فرزندانم چون شیرهای ژیانی که یالشان روی هم ریخته است در اطراف من گرد آمده اند.چنانکه تمیم مدتها پیش از آنکه همچون ریگهای صحرا زاد و ولد کند، تنها می زیست..


بحار الأنوار ج51ص162

 

 نظر دهید »

یاد مان باشد بیراهه نرویم

18 آذر 1395 توسط مریم قپانوری

ابو غانم میگوید: از امام حسن عسکری (ع) شنیدم که فرمود: در سال 260 شیعیانم پراکنده میشوند…

در سال 260 امام حسن عسکری (ع) دیده از جهان بر تافت و شیعیان دچار اختلاف شدند…

برخی از آنها به جعفر گرائیدند…

برخی سرگردان شدند، برخی به تردید افتادند….

برخی همچنان سرگردان ماندند…..

و برخی با توفیق خداوند سبحان بر ایمان خود استوار ماندند..
ارشاد مفید ص349

 نظر دهید »

شیشه عطر شکست

17 آذر 1395 توسط مریم قپانوری

عاقبت شمع کمانی شررش می افتد
نخل اینبار کنار ثمرش می افتد
مثل یک شیشه ی عطری که زمین خورد و شکست
یک دفعه کوچه به کوچه خبرش می افتد
آن پرستو که دیوار قفس خورده پرش
خواه بیرون قفس،بال و پرش می افتد
سرفه زد،لخته خون روی لبش پیدا شد
گذر زهر به سمت جگرش می افتد
دلخوشی پسرش خواست کمی راه رود
دستی به پهلو و دستی کمرش ، می افتد
آه لا یوم کیومک شه تشنه لبان
به لب کاسه آب،جشم ترش می افتد
یاد آن طفل یتیمیست که گیسویش سوخت
با نگاهی که به اشک پسرش می افتد
غنچه ای گوشه ی مقتل به تماشا مانده
سنگ می آید و گل برگ و برش می افتد
تا زمین خورد ، تبر های همه بالا رفت


چقدر تیغ و سنان دور و برش می افتد
با وضو آمده و نیت قربت دارد
نیزه ای که به دهان پدرش می افتد
سینه ای تنگ و نفس تنگ و رد پای کسی
یازده قَه قهِ ، ناگاه سرش می افتد
اسب ها صورت بابا کمکش کن عمه
لُ لُ لُکنت به جّانِ دختَ تَرش می افتد
زهر نه ، روضه مقتل نفسش را میبرد
و صدای نفس مختصرش می افت

 نظر دهید »

وداع آخر

17 آذر 1395 توسط مریم قپانوری

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان
شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان

بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را
که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود
ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان

از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل
مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان

غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری
اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایـد قرن‌ها در پـرده غیبت کنـی گریه
بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را
که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان
*حاج غلامرضا سازگار***

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 69
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • چگونه یلدایی متفاوت برگزار کنیم؟
  • متن تبریک ویژه شب یلدا
  • خیاط زندگی
  • نازپرورده و خود شیفته
  • راهکارهای داشتن زندگی بهتر
  • چگونه یلدایی خاص برگزار کنیم؟
  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • حمیده موحدنسب

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس