رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

داستان دست‌ها

07 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

داستان دست‌ها

دست، این عضو کوچک و بی‌ادعا، گاه قلم می‌شود؛ می‌نویسد تا حقیقت را از زیر خاکستر تحریف بیرون کشد. گاه می‌شود کاشِفُ الکَرب، آن‌گونه که دست سردار سلیمانی، در دل تاریکی داعش، چراغ راه شد؛ دستی که غبار وحشت را از چهره‌ی ملت زدود و بر جان ایران، نسیم امنیت وزاند.

گاه، این دست، در دل تحریم‌ها و حوادث، پناه یک ملت می‌شود؛ دستی که برای امت می‌جنگد. همانی که در لحظه‌ی تصمیم، لرزش ندارد؛ چون دست رهبر، که در طوفان‌ها، سکاندار امید است.

اما همین دست، گاه در هیبت یک ابرقدرت ظاهر می‌شود؛ دستی که برای خون‌ریزی دراز شده است، همچون دست ترامپ، که روحش آغشته به خون مظلومان است، از غزه تا یمن، از قدس تا کابل و جسمش، همچون ملکه‌ی انگلیس پیش از مرگ، کبود و فرسوده، گواهی‌ست بر زوال قدرتی که بر ظلم بنا شده است.

در نهایت، آن‌گاه که دست‌ها به بازی قدرت‌ها مشغول‌اند، صدایی از بلندای معنا می‌رسد:
“یدُ اللهِ فوقَ أیدیهم”
دستی که نه در بند بیماری‌ست، نه در قید سیاست. دستی که مکانیسم ماشه‌ها را به فرصت تبدیل می‌کند، به اذن الله تبارک و تعالی.

دست، اگر در مسیر حق باشد، می‌تواند تاریخ را بنویسد، اشک را پاک کند و ظلم را به زانو درآورد.
#به_قلم_خودم
✍🏻*مریم قپانوری*

1756468902img_20250829_153110_100.jpg

 نظر دهید »

زندگی گذرگاه دو مسیر با یک مقصد

07 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

زندگی گذرگاه دو مسیر با یک مقصد

در روزهای مجردی، پر و بالت سبک‌تر است؛ می‌توانی بی‌دغدغه به زیارت بروی، در صف ندبه خوانان بی هیچ مزاحمتی ضجه بزنی، در صف اول نماز جمعه بنشینی و هر گوشه‌ای از دنیا را برای سیاحت و زیارت انتخاب کنی. ثواب‌ها یکی پس از دیگری در دفتر اعمالت ثبت می‌شوند؛ از زیارت اهل‌بیت گرفته تا حضور در محافل معنوی و فرهنگی و اجتماعی.

اما با ورود به زندگی متأهلی، آن آمدن و رفتن‌ها، جای خود را به مسئولیت‌های درونی می‌دهند؛ شاید دیگر نتوانی هر هفته به دعای ندبه بروی یا در سفرهای زیارتی شرکت کنی، در عوض، ثواب‌هایی عمیق‌تر و پنهان‌تر در زندگی‌ات جاری می‌شود؛ جابه‌جا کردن وسیله‌ای برای راحتی همسر، ثواب خدمت دارد، خانه‌داری و همسرداری، عبادتی بی‌صداست که در نگاه خداوند ارزشمند است. شیر دادن به فرزند، ثواب جهاد در راه خدا را دارد. صبر در برابر سختی‌های مالی، تربیت فرزند و حفظ آرامش خانه، همه عباداتی‌اند که شاید در ظاهر دیده نشوند، اما در باطن، نوری عظیم دارند.


شاید دلت برای آن روزهای سبک مجردی تنگ شود، برای آن سفرها، آن لحظه‌های خلوت با خدا. اما حالا در دل خانه، در آغوش فرزند و در پناه نگاه همسر، همان نور را می‌توانی بیابی، اگر با چشم دل ببینی.

زندگی متأهلی، اگرچه گاهی پر از چالش‌های مالی، خستگی‌های خانه‌داری و دغدغه‌های تربیت فرزندست اما در دل همین محدودیت‌ها، رشد و تعالی نهفته است و اگر با نیت الهی و عشق پیش بروی، هر لحظه‌اش عبادت است.

خوشی‌های مجردی شاید دیگر در دسترس نباشند، اما خوشی‌های عمیق‌تری جایگزین شده‌اند؛ خوشی‌هایی که ریشه در عشق، ایثار و ساختن دارند.
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

1756454754copilot_20250828_204200.png

 نظر دهید »

در آغوش حکمت خدا

06 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

درآغوش حکمت خدا

خواهر نازنینم!
می‌دانم خسته‌ای؛ از آزمایش‌های بی‌پایان، از داروهایی که طعمشان تلخ‌تر از درد است، از مطب‌های سرد و بی رمق و درمانگاه‌هایی که هیچ‌وقت عطر مادرانه را در جانت ننشانده است.

می‌دانم هر بار که جنینی شکل گرفت و نماند، انگار تکه‌ای از جانت با او رفت و هر بار که نتیجه “منفی” شد، دلت با صدای آهی شکست که حتی خودت هم نشنیدی.

اما خواهرم!
در این راهی که رفته‌ای، تو تنها نیستی و در این رنجی که کشیده‌ای، خدا نزدیک‌تر از نبض توست.

یادمان نرود که او فرمود:

یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ / أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَإِنَاثًا وَیَجْعَلُ مَن یَشَاء عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیر(1)

اوست که می‌بخشد، به هر که بخواهد و گاهی، حکمتش در ندادن است؛ در صبری که می‌آموزی، در ایمانی که در وجودت شعله می‌کشد و در نهایت نوری که از دل تاریکی می‌روید.

پس ای خواهر صبورم!
اگر هنوز صدای گریه‌ای در خانه‌ات نپیچیده، صدای دعایت در آسمان پیچیده است و شاید معجزه‌‌ی خدا در این زمان در تولد زنی باشد که با تمام رنج‌ها، هنوز به خدا توکل دارد. توکل کن، صبر کن و بدان که خدا، همیشه بهترین را برای بندگانش می‌خواهد.

پ.ن:1) سوره شوری آیه 49-50.
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

1756363066negar_1756301105871.jpg

 نظر دهید »

پشت پرده.ی تاج‌گذاری نافرجام

06 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

پشت پرده‌ی تاج‌گذاری نافرجام

در یکی از روزهای تاریخی که هیچ‌کس،تاکید می‌کنم! هیچ‌کس یادش نیست، رضا پهلوی با نگاهی به آسمان و دلی پر از امید، پنج تاج سلطنتی سفارش داد. نه یکی، نه دوتا بلکه پنج‌تا! چون براندازی کار کوچک و آسانی نبود، باید با تنوع تاج وارد شد.

👑 تاج اول: مخصوص لحظه‌ی ورود به فرودگاه مهرآباد، با چراغ چشمک‌زن و جی‌پی‌اس‌دار.

👑 تاج دوم: برای سخنرانی در میدان آزادی، ضدآفتاب و عرق سوز شدن و ضداعتراض.

👑 تاج سوم: مخصوص عکس‌های اینستاگرامی با فیلتر «بازگشت باشکوه آریا مهر رضا شاه پهلوی»

👑 تاج چهارم: برای جلسه با خبرنگاران خارجی، مجهز به ترجمه همزمان

👑 تاج پنجم: تاج اضطراری، در صورت فرار دوباره.

اما درست وقتی که همه‌چیز آماده بود از طراحی تاج‌ها تا تمرین لبخند سلطنتی؛ براندازی مثل قطعی برق، آب و شاید هم اینترنت سراسری، قطع شد؛ نه مردم آمدند، نه میدان آزادی خالی شد، فقط فاکس‌نیوز و بی بی سی ماندند و یک صندلی چرخان.

خبرنگاری با تعجب از وضع موجود پرسید: «آیا هنوز امیدی هست؟» رضا پهلوی با نگاهی به تاج‌ها گفت: «امید هست، ولی فعلاً تاج‌ها را گذاشتیم در انبار سلطنتی. شاید یک روزی برای ساخت یک سریال تاریخی مثل معمای شاه در شبکه آی فیلم استفاده بشود.»

و این‌گونه بود که پروژه‌ی «بازگشت با پنج تا تاج» به «ماندن با پنج خاطره» تبدیل شد.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
#عکس_تولیدی

1756355274negar_1756323027500.jpg

 نظر دهید »

آرمیتا دختر جشن‌ها

06 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

آرمیتا، دختر جشن‌ها
آرمیتا در خانواده‌ای کوچک به دنیا آمد؛ نه دایی و خاله‌های پرجمعیت، نه پسر دایی و دخترخاله‌های شلوغ. اما چیزی که کم نداشت، عشق و توجه بی‌حد مادرش بود. از همان روزهای اول، مادر آرمیتا تصمیم گرفت هر لحظه از زندگی دخترش را به جشن تبدیل کند.

اولین دندانش با جشن تم “دندان کوچولو"، اولین قدم با جشن تم “کفشدوزکی". تولدها؛ هر سال با تمی جدید از شخصیت‌های کارتونی گرفته تا پرنسس‌های افسانه‌ای. لباس‌ها، خوراکی‌ها، دکورها، همه و همه چیز دقیقاً با تم هماهنگ بود.

اما چیزی که از چشم مادر آرمیتا پنهان ماند؛ دل‌های کوچکی بود که هر سال در این جشن‌ها شکسته می‌شد. بچه‌هایی که هیچ‌وقت تولدی برای خودشان نداشتند، هر بار که دعوت می‌شدند، با لبخند می‌آمدند اما با حسرت برمی‌گشتند. حسرت داشتن حتی یک جشن ساده، یک کیک کوچک، یا شاید یک بادکنک رنگی.

از طرف دیگر، والدینی بودند که توان خرید هدیه‌های سنگین و هماهنگ با تم جشن را نداشتند. فشار اجتماعی برای تهیه کادو، دعواها و دلخوری‌ها را به خانه‌ها کشاند. گاهی پدر و مادرها برای خرید یک هدیه مناسب، روزها بحث می‌کردند، گاهی حتی قهر می‌شدند و این فشار، آرام‌آرام فاصله‌ای ساخت میان بچه‌ها و والدین‌شان؛ بچه‌هایی که با دیدن زندگی پرزرق‌وبرق آرمیتا، احساس می‌کردند همه چیز در خانه‌ی خودشان کم است.

آرمیتا، بدون اینکه خودش بخواهد، تبدیل شده بود به دنیای آرزوهای دست‌نیافتنی و مادرش، شاید با نیت خوب اما بی‌توجه به تأثیراتش، دل‌های زیادی را شکسته بود.

مادر آرمیتا شاید هرگز قصد بدی نداشت، اما گاهی زیاده‌روی در شادی‌های شخصی می‌تواند غم‌های جمعی بسازد. کاش او می‌دانست که شادی واقعی، آن است که دل‌های بیشتری را روشن کند، نه فقط یک دل را با نور خیره‌کننده بسوزاند.

✍🏻*مریم قپانوری*

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 49
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟
  • چگونه معامله‌ای پرسود داشته باشیم؟
  • بی وزنی....
  • چگونه یک مادر و مربی باشیم؟
  • پله پله تا ملاقات خدا
  • غروب غیرت و طلوع بی حیائی
  • لقمه شیرین مورچه‌ها

کاربران آنلاین

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس