اسیر نبودن ها
*یک روزی می آید که بعد از آن دیگر مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟*
*آن روز ،روزی است که مادرت در کنارت نیست …*
.
.
.
*یادم نمیرود در سوز یخبندان رفتنت را*
*آن روز من بی مادر شدم*
*و *
*امام زمانم گرد یتیمی و بی پدری بر سرش نشست!!*
.
.
*راستی غم بی مادری طاقت فرساتر است یا بی پدری؟!!*
*نمیدانم!! اسیر نبودن ها هستم!!خدا نکند کسی نباشد!!*
.
.
*مهم نیست چند سال از نبودنت میگذرد … هر زمان دلتنگت میشوم… دلم میخواهد فریاد بزنم مادر کجائی ؟؟؟ آغوشت آرامم میکند؟؟!!!*
*همیشه برایت از غمها گفتم اما هیچ وقت از غمهایت نگفتی!!*
*مادر جان…من هرگز بهشت را در زیر پاهایت ندیدم چراکه زیر پاهای تو آرزوهائی بود که از آن به خاطر من گذشتی*
*مادرم ، باری دیگر به خوابم بیا و قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …آغوشت بهشت من است*
*مادرم روزی که پرواز کردی قلبم را به پاهایت گره زدم تا مبادا در این هیاهو فراموش کنم تورا !!!!!*
*نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانش نمی کند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر ……..*
*بوسه ام نثار تو مادر که نه تکرار می شوی و نه تکراری …*
نویسنده: کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس)