رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

نقش زنان

30 تیر 1403 توسط کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)

دختره آرایش‌ کرده، ‌سگشم بغلش، تو صف‌‌
نذری ایستاده‌‌‌‌ بود، خانمی تذکر داد. یکی با
عصبانیت‌گفت: چرا می‌خواین #امام_حسین
را مصادره کنید؟ اینجا جای همه است، حتی
بی‌حجاب و #شرابخوار !

حاج خانمی هم از اون طرف گفت: پس امام‌
حسین (ع) برای چی #شهید شد؟ چون یزید
ایرادی نداشت، کمی مست بود و #زن_باز و
#سگ_باز !!

#منبر_ثانیه‌ای
#نقش_زنان

 نظر دهید »

دلتنگ نوشت

07 اردیبهشت 1403 توسط کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)

دل تنگم برایت مادر
ازآن نالم که مادر دربرم نیست،صفای سایه او برسرم نیست،مراگر دولت عالم ببخشند،برابر با نگاه مادرم نیست
چه زود رفتی،زودتر از آن زمانی که دخترت را با دستان خودت به خانه بخت بفرستی،زودتر از آن زمانیکه نوه های عزیزت را در آغوش بگیری،دلم برای جوانی ات که پرپرشد تنگ شده،توگل نشکفته ای بودی که زود پرپرشدی،دلم برای بودنت تنگ است،چه مکانهاو چه زمانها میخواستمت و اما نبودی،کاش زمان به عقب برگردد وآغوش گرمت را برایم بازکنی و برای همیشه وتا ابد نگاهت بدرقه راهم باشد
این مرقد عشق و آرزوهاست
این تربت پاک مادرماست
ای خاک تو حرمتش نگه دار
این رنج کشیده مادرماست
#دلتنگ_نوشت
#به_قلم_خودم
😭😭😭

1714074782img_20240425_231222_588.jpg

 نظر دهید »

خاطرات بارداری

05 اردیبهشت 1403 توسط کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)

برای بار دوم باردار شدم اما این بار با دفعه بعدی خیلی فرق میکرد به هر قیمتی که شده بود نمیخواستم دوباره بچه ام رو از دست بدهم آنقدر ترس و وحشت از سقط داشتم که از جایم تکان نمیخوردم البته ناگفته نماند وقتی که از جایم بلند میشدم و خانه را مرتب میکردم و آشپزی میکردم کنار دیگ غذا مرتب عوق میزدم آنقدر عوق میزدم که زردابه بالا میآوردم،حسابی لاغرشده بودم از طرفی موهای سرم شروع به ریزش کرده بودن به قدری میریختن که وقتی مسح سر میکشیدم تمام کف دستم ازمو پر میشدبالاخره تصمیم گرفتم باری از رو دوش همسر جان بردارم و خودم با آن حال نذارم آشپزی کنم .همسرغذای قرمه سبزی را خیلی دوست دارد،لوبیا و گوشت را با هم بار گذاشتم منکه حال آشپزی نداشتم خونابه گوشت حسابی به خورد لوبیاها رفته بود و باد کرده بود، سبزی خورشت را هم سرخ کردم از آنجا که حالم بد بود در کناراجاق بایک دست ملاقه و بادست دیگر کیسه فریزر مخصوص عوق را گرفته بودم یک هم به قابلمه برنج و یک عوق تو کیسه فریزر..خلاصه غذا آماده شد و همسرخسته و گرسنه به خانه آمد از اینکه این دفعه من غذا درست کردم بسیار خوشحال شدسفره را پهن کردم و غذا راکشیدم همسر مشغول خوردن شد که یکدفعه دست در داخل دهانش برد و تار موی بلندی که همراه لوبیا و گوشت لابه لای دندانهایش پیچیده بود را آرام آرام بیرون کشید،لقمه بعدی و باز تار موی بعدی،بنده خدا با زبان بی زبانی نگاهی به صورت رنگ‌پریده ام انداخت و لقمه های سرشار از پروتئین موی بنده را قورت دادو گفت خدایاشکرت که امروز خانم بهتر از دیروز است
#چالش_نوشتن
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

به یاد خاطره ها

05 آبان 1397 توسط کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)

اربعین آمده، زینب کبری (س) دارد  می آید،او یک دنیا  خاطره دارد. فرصت کافی برای گریه کردن نداشته است،به او مهلت صحبت کردن و درد دل با برادرش ررا ندادند،از شام برای برادرش سوغات آورده. سوغاتیهای او بدن های کبود و صورتهای سوخته و بدنهای لاغر و نحیف بچه های حسینش هست.

کربلا!

هر کدام از بچه ها حرفهای زیادی برای گفتن دارند.

کربلا!

یک مسافر کوچک داشتی به نام رقیه(س) اما او دیگر بر نگشته است.

آی کربلا!

یادت هست که چه وداعی با باباش کرد؟  چطوری جلوی بابا رو گرفته بود؟ یادت هست که وقتی می رفت چه حالی داشت؟

آی کربلا!

نبودی ببینی در خرابه شام چطور بدحال شده بود؟ نبودی ببینی چطور جان میداد!

اربعین، سراسر کربلا غوغاست. هر کس یک زمزمه ای دارد،هر کس سراغ قبری رو میگیرد. بچه ها احساس میکنند بوی بابا می آید،بوی داداش می آید،بوی عمو.

ایام اربعین! ایام باز شدن عقده های گریه کاروان کربلاست.دیگر خبری از تازیانه ها و کعب نی ها نیست. بعد از روزها اربعین به کربلا بازگشتند. خاطره ها یادشا ن می آید:

اینجا با بابا خداحافظی کردیم. اینجا قنداقه داداش علی اصغر (ع) رو گذاشته بودیم. اینجا بابا قنداقه ررا  روی دستش گرفته بود.

آه، آه!!!!

 اینجا بدن داداش علی اکبر(ع) پاره پاره شده و روی زمین افتاده بود. همین جا بابا سرش ررا روی بدن داداش علی اکبر (ع) گذاشته بود.

کمی آن طرف تر که نگاهشان می افتد، نهر علقمه ررا می بینند، اینجا بود که عمو عباس (ع) رفت برای ما آب بیاورد اما دستانش ررا بریدند.

اینجا بود که بابا ایستاده بود و فریاد میزد: ” هل من ناصر ینصرنی” (1)آیا کسی هست که مرا یاری کند؟!

…………….

1)بحار الأنوار ج45،ص46.

به یاد خاطره ها

 1 نظر

غمنامه رقیه (س)

03 آبان 1396 توسط کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)


شب شهادت حضرت رقیه (س) در شام،شام غریبان واقعی کاروان کربلاست.
تمام غریبان اگر دفتر خاطرات همراهان این سه ساله را بخوانند، غریبی خود را فراموش میکنند…..
رقیه جان!
سر بابا را چطور نشانت دادند؟
وقتی سر بابا را دیدی چطور نگاه میکردی؟
به کجای صورت بابا خیره شده بودی؟
وقتی چشمان کوچکت به رگهای بریده گلوی بابا افتاد ،چه کردی؟
چشمانت چند دقیقه توانست بابا را مهمان کند؟
وقتی با بابا حرف می زدی اطرافیانت چه میکردند؟
چشمان عمه زینب (س) به کجا دوخته شده بود؟
وقتی روی زمین افتادی آیا اطرافیان فرصت پیدا کردند مقداری آب به لبان خشکیده ات برسانند یا نه همچون بابا با لب تشنه جان دادی؟
آیا اطرافیان سر بریده بابا را می بوسیدند یا روی جسد بی جان تو عزاداری می کردند؟
بالاخره این بدن سه ساله را چطور غسل دادند؟
چند جای بدنت رقیه سه ساله همچون مادرت فاطمه (س) زخمی و کبود شده بود؟؟؟
یا رقیه….
دست من و دامان تو…
درد من و درمان تو…

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 69
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • سه تبریک مقام معظم رهبری به روایت تصویر
  • اولین جمعه بعد از صلح تحمیلی
  • تولدی دوباره
  • آتش بس به روایت تصویر
  • برشی از یک لحظه زندگی
  • روایت فتح سحر امامی
  • ویژگی شیعیان عصر غیبت از دیدگاه امام موسی کاظم (ع)
  • کدهای پیشواز رجزخوانیها مختص گوشی موبایل
  • موسسه اسراییلی وایزیمن
  • دعای امام سجاد (ع)برای نیروهای مسلح ما
  • حکمت نهج البلاغه شرح حال این روزها
  • آرام جان
  • شماره های تماس با نیروهای امنیتی
  • نماهنگهای غدیر مناسب جشن غدیر
  • پیام رهبر انقلاب به ملت بزرگ ایران
  • ارتباط ویاقطع ارتباط با آمریکا و اسراییل
  • فتح خیبری
  • نماز بیعت در عید غدیر
  • حمله اسراییل به ایران
  • دلتنگی مادرانه

کاربران آنلاین

  • زفاک

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس