نائب الزیاره
یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام
به خودم می آیم
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان بر دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
.
.
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو رامی طلبد ، دیده تو را می جوید !
.
.
از کار من گره نگشاید کسی مگر
دست گره گشای تو یا ثامن الحج (ع)
.
.
ما را کرمش داد ز هر غصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات
همراهان مجازی….
نائب الزیاره شما در مشهد الرضا بودم….
به نیابت از شما زیارت نامه را با بند بند وجودم بر زبان جاری کردم و پاهایم را سوی دیار یار سوق دادم…
جای شما خالی…..
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا….
نائب الزیاره شما: کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس)