دنیای بعد پدر!!!
ازگلزار اهل کساء دست جور و جفا،لاله چیده است…
شبِ جسارت و غصب ولایت رسیده است……
شبِ جدائی قرآن و عترت رسیده است….
پدرم!!!
دنیای بعد تو چه بی وفا شده است..
از فردای بعد تو شروع غریبی حیدر(ع) است. در کوچه ها اجر رسالت تو ادا شده است…
شهر از فتنه ایام پر از واهِمِه است…اولین اجر رسالت زدن دخترت فاطمه (س) است..
پدرم!!!
آن همه احسان که دنیا زتو دیده است، بوسه گل میخ اجر ذوی القربی شده است…..
جان بابا!!!
خانه از خصمِ دون پُر گردیده است اما!!! هیچ کس،جز فضه و دیوار ودر همراه نیست……
پدرجان!!!
بعد تو دختر،زار وخسته ونالان است، رفتی و داغ تو بردل دختر مانده است، سوز غمت بر جانم شرر زده است…از ماتم تو همچون مرغ پر شکسته کنج قفس سر به گریبان برده است ، سرمایه بعد تو سیلی به صورتش شده است…
بیت الأحزان از بعد تو،کاشانه من است، خود بیا باباجان، اشک از چشمان ترم پاک کن…..!!!!!
پدرم!!!
اگر دخترت پروانه وار در پشت درب نمی سوخت، اگر تنش را کسی با میخ درب نمی دوخت،اگر دست های علی (ع) بسته نبود، اگر درب حرم شکسته نبود…اگر…..
در کربلا دیگر غوغا نمی شد، دیگر رنگ صحرا لاله گون نمی شد….
زینبم دیگر،غریبانه نمی رفت، رقیه کنج ویرانه نمی رفت…
تیری گلوی شش ماهه را دیگر نمی دوخت، شبانه دامن طفلی، دیگر نمی سوخت…
باباجان!!!
چه بی وفا شده است دنیای بعد تو…..
من ماندم و مصائب عظمای بعد تو….
یا رسول الله!!!
بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه است…..
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه است…
نویسنده: کوثر نهاوند_(مهاجر إلی الله بِشِهاب قَبَسِ)