روضه ذوالجناح
#بیرق_عزاء
#محرم95
أَقبَل فََرسَ الحسین (ع) وقد عدامِن بیِنِ أَیدیهِم أن لا یُؤخذ فَوَضَعَ ناصیة فی دَمِ الحُسین (ع) وذَهَبَ یَرکُضُ الی خِیمة النِساء وهو یَصهَلُ ویَضربُ بِرأسِه الأََرضَ عندالخیمة فلما نَظَرَت أَخواتَ الحسین (ع) وَبناتُه وأََهلُه الی االفَرَس لَیسَ علیه أَحَد رَفَعن أصواتَهُن بِالصُراخ والعَویلِ و وَضَعَت أُمُ کُلثوم یَدَها علی أُم رأسِها ونادَت:
وامُحمداه!واجَداه! وانَبِیاه! واأبالقاسِماه!واعَلیاه! واجَعفراه! واحَمزَتاه! واحَسَناه! هذا حُسین بالعَراء صَریعُ بکربلا،مَحزُوز الرَأسِ مِنَ القَفا،مَسلوبُ العَمامَة وَالرَداء…… ثُم غشی علیها
اسب امام حسین(ع) از دست دشمنان گریخت،پیش آمد وپیشانیش را بر خون حسین (ع) نهاد ورفت تا به خیمه زنان رسید شیهه میکشید وسرش را به روی زمین جلوی خیمه میکوفت.
هنگامی که خواهران حسین(ع) ودختران وخانواده اش،کسی را روی اسب ندیدند صدا به ناله وضجه بلند کردند وأم کلثوم دست بر فرق سرش نهاد وفریاد برآورد:
وامحمدا!واجدا ! وانبیا ! وا ابا قاسما !واعلیا !واجعفرا!واحمزتا !واحسنا !
این حسین است که در صحرای کربلا برخاک افتاده است.سرش از پشت بریده وعمامه وردایش ربوده شده! سپس از حال رفت
دانشنامه امام حسین (ع)،محمدی ری شهری،ج7 ص277_276