چگونه یک مادر و مربی باشیم؟
مادرانه
زمان در گذر است. روزگاری که هر لحظهاش رنگی تازه دارد و بر مدار دیگری میچرخد. اینبار همه چیز در یک دم دگرگون شده است. نقش مادری در وجودم چنان پررنگ شده که حتی در میان هیاهوی کار و مسئولیتهای روزانه، همچنان مادر بودن بر همه چیز سایه افکنده است.
سخن از مادر است؛ واژهای که هر بار بر زبان میآید، بوی نخستین لحظات زندگی را با خود دارد. مادر نخستین آموزگار انسان است؛ کسی که پیش از آنکه کودک زبان باز کند، او را با زبان محبت و مراقبت تربیت میکند. مادر است که خوردن را میآموزد، خوابیدن را آرام میبخشد و نخستین درسهای زندگی را در آغوش خود به کودک میسپارد.
این روزها، ایام سوگواری بیبی دو عالم است؛ روزهایی که اشکها جاری میشوند، روضهها برپا میگردند و دلها در غم و اندوه شریک میشوند. اما در میان این گریهها و عزاداریها، پرسشی عمیق در دل میجوشد: چند نفر از ما حقیقتاً مادرانه رفتار میکنیم؟ چند نفر از ما نه تنها در مقام مادر، بلکه در مقام انسان، با دلسوزی و تربیت به دیگران مینگریم؟
مادری تنها به فرزند خود انسان محدود نمیشود؛ مادری یعنی نگاه پرمهر به همهی اطرافیانمان، چه فرزندان خودمان باشند، چه فرزندان همسایه، همکار، یا حتی رهگذری که در کوچه و خیابان میبینیم. مادری یعنی دلسوزی بیمرز، تربیتی که از عشق سرچشمه میگیرد و میشود الجار ثم الدار، مسئولیتی که فراتر از خانه و خانواده، به جامعه و جهان گسترش مییابد.
پس بیندیشیم؛ در این ایام که یاد مادر عالم در دلها زنده است، ما چگونه میتوانیم مادرانهتر زندگی کنیم؟ چگونه میتوانیم در رفتار، گفتار، در نگاه، مهر و تربیت را جاری سازیم؟ شاید پاسخ در همان لحظههای سادهی روزمره نهفته باشد: در دستگیری از کودکی خسته، در نشان دادن راه به جوانی سرگردان، در صبری که به همکار یا همسایه هدیه میکنیم.
مادری، هنر زیستن با عشق است و چه زیباست اگر هر یک از ما، در هر جایگاهی که هستیم، اندکی مادرانهتر رفتار کنیم.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری
