گُلوَنی با کِراس چاکچاکی
گُلوَنی
همهی ویترین مغازه را زیر و رو میکنم. پارچههایی فاخر به اندازهی کف دست که روز به روز از سانت و قوارهاش، از ضخامت و مقاومتش کمتر و کمتر میشود.
در بین آن همه نقش و نگار، تار و پود، رنگ و لعاب چهارقَدی مشکی با نقش و نگاری از درختان محکم، مقاوم و سر به آسمان نهادهی بلوط، توجهام را به خودش جلب میکند.
زاگرسنشینان آن را نماد اصالت، ایستادگی و نشان فاخر و ارزشمند چهارهزارسالهی زنان لَک، لُر و کُرد میدانند. این بانوان اصیل گُلوَنی را در همه جا و همه زمان با همان لباسهای بلند و زیبایی که در گویشهای محلی آن را ‘’ کِراس ‘’ مینامند میپوشیدند.
چقدر زیبا و باحیا است هم رنگش و هم قوارهاش. در سال هزار و سیصد و نود و هفت در فهرست آثار فاخر و ملی ثبت شده است. امروز اما این دُر نایاب با کِراس چاکچاکی به گوشهی فراموشی سپرده شده و جای خود را به بی پروایی و عریانی داده است.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
