فقر شخصیتی
فقر شخصیتی
برایم همیشه سوال بود؛ او در همهی درسهایش مشکل داشت و نمرات افتضاحی میگرفت، اما چطور در حفظ شعر آنقدر نمرهاش بالا بود؟!
یکروز که هردو روی نیمکت چوبی خشک و جیرجیردار مدرسه نشسته بودیم، خانم معلم برگهی امتحانی هردوی ما را بهمان داد. نمرهی او بیست شده بود و من با اینکه کلی آن شعرها را حفظ کرده بودم، هفده شده بود. خیلی اعصابم خورد بود. نه از نمرهی بیست او؛ بلکه از نمرهی پایین خودم.
تا اینکه روز امتحان بعدی رسید من مثل همیشه کلی زحمت کشیده و شعر را حفظ کرده بودم. برگهی سوالات را گرفتم و آن را پر کردم. نیمنگاهی به دوستم انداختم. او آشفته و مضطرب به داخل کیفش میرفت و سر بیرون میآورد و مینوشت.
بعد از امتحان یواشکی نگاهی به داخل کیف بازش انداختم. باورتان نمیشود چه دیدم؟! کتاب نیمه باز فارسی که تا خورده و روی همان صفحهی امتحان دولا شده بود.
آن روز فهمیدم که هر بیستی بیست نیست و ارزش بالا بودن و نمرهی الف بودن را ندارد.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم