عکسهای رهبری
مقتل الحسین(ع)
فطعنه سنان ابن أنس النخعی فی ترقوته ثم أنتزع الرمح فطعنه فی بوانی صدره ثم رماه سنان أیضا بسهم فوقع السهم فی نحره فسقط(ع) و جلس قاعدا فنزع السهم من نحره و قرن کفیه جمیعا فکلما امتلاتا من دمائه خضب بهما رأسه و لحیته و هو یقول:
هکذا القی الله مخضبا بدمی مغصوبا علی حقی
سنان ابن انس نخعی لعنة الله علیه نیزه ای بر ترقوه(گودی گلو) آن حضرت فرو کرد.سپس آن را بیرون آورد و بر استخوان سینه اش کوبید
سنان بار دیگر تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که در گلویش جای گرفت و حضرت(ع) افتاد.
آن بزرگوار دوباره بر روی پا نشست وتیر را از گلویش خارج کرد. کف هر دو دست را به زیر خون گرفت و هربار از خونش پر میشد.موی سر وصورتش را با آن خضاب کرده و میگفت:
خدا را این چنین ملاقات خواهم کرد، در حالی که به خونم خضاب کرده و حقم غصب شده است.
لهوف ص 123
شهادت امام سجاد(ع) تسلیت باد
نوحه امام سجاد(ع): میثم مطیعی
#بیرق_عزاء
#محرم95
حضرت زینب(س)-مقتل-نماز نشسته زینب(س)
امام سجاد (ع) فرمود:
«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض
و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض
منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف»
عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب
و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر
شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.
ریاحین الشریعه، ج 3، ص62
هر چند پای بی رمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزه ها
در آتش بلا به سرش سایه بان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره به … بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای بوسهی آن خیزران نداشت!
راوی میگوید: اثاثیه حسین(ع) و زنان و باقی مانده خاندانش را بر یزید وارد کردند. در حالی که با طناب بسته شده بودند. پس از آنکه با این وضعیت برابر یزید ایستادند..
علی بن الحسین(ع) فرمود:
ای یزید ! تو را به خدا سوگند میدهم در باره رسول خدا(ص) چه گمان داری اگر ما را در این حال ببیند؟؟
یزید دستور داد طنابها را بریدند. سپس سر حسین(ع) را برابر خود گذاشت و زنان را پشت سر خود نشاند تا به آن بنگرند
علی بن الحسین(ع) سر را دید و پس از آن هرگز سر حیوان نخورد
اما زینب(س) هنگامی که سر را دید دست برد و گریبان چاک کرد. سپس با نوائی اندوهناک که دل را جریحه دار میکرد گفت:
ای حسین! ای حبیب رسول خدا(ص) ! ای زاده مکه و منا ! ای فرزند فاطمه زهرا سرور زنان! ای فرزند دختر مصطفی(ص)!!
سپس زنی از زنها که در خانه یزید بود با صدای بلند برای حسین(ع) گریست و چنین ندا سر داد:
ای وای حسین! ای وای حبیب! ای وای سرور ! ای وای سرور اهل بیت! ای وای فرزند محمد(ص) ! ای سر پرست بیوه زنان و یتیمان!! ای کشته بدست فرزندان زنا کار !!
لهوف ص 169
داستانی جالب و تأمل بر انگیز از جریانات بعد از واقعه عاشورا
راوی میگوید مشغول طواف کعبه بودم که مردی میگفت: خدایا بیامرزمرا هر چندگمان ندارم بیامرزی
به او گفتم بنده خدا !! از خدا بترس و این حرف را نزن اگر گناهانت همانند قطره های باران و برگ درختان باشند واز خدا آمرزش بطلبی می آمرزت که او آمرزنده ومهربان است.
به من گفت نزدیک بیا تا رازی برایت فاش کنم.
ما 50 نفر بودیم که همراه سر حسین(ع) به شام رفتیم. شب که میشد سر را در صندوق میگذاشتیم و گرد آن شراب میخوردیم. شبی رفقایم شراب نوشیدند تا مست شدند ولی من همراه آنها ننوشیدم
پاسی از شب که گذشت صدای رعدی شنیدم و برقی دیدم.ناگهان درهای آسمان باز شد و آدم و نوح و ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و پیامبران و محمد(ص) همراه جبرئیل و گروهی از فرشتگان فرود آمدند.
جبرئیل نزدیک صندوق شد .سر را بیرون آورد و به خود چسباند و بوسید و همین طور همه پیامبران نیز چنین کردند.
پیامبر ما (ص) نیز بر سر حسین(ع) گریست و پیامبران تسلایش می دادند
جبرئیل به آن حضرت عرض کرد: ای محمد! خدای متعال به من فرموده است درباره امتت (هر چه بگوئی) اطاعت کنم. اگر فرمان دهی زمین را بر آنان به زلزله می اندازم و آن را زیر و رو میکنم. همانگونه که با قوم لوط کردم.
پیامبر(ص) فرمود: نه جبرئیل! روز قیامت در پیشگاه خداوند با من روبرو خواهند شد.
سپس فرشتگان به سویم آمدند تا مرا بکشند. گفتم امان ای رسول خدا(ص).
فرمود: برو که خداوند تورا نمی آمرزد
لهوف ص 164