چگونه روضهای جانسوز بخوانیم
پَر خادمی
در خاطرات کودکیام، تصویری روشن و زنده از حرم مطهر امام رضا (ع) نقش بسته است؛ تصویری از خادمانی که با گردگیرهایشان یا همان پَر خادمی، جسم و جان زائران را به حرکت وادار میکردند. پرهای خادمی، ابزارهای ساده و پُرمعنا، گویی عصای هدایت بودند در دستان خادمان حرم، هر زمان با ذکر “یا الله، خواهرم حرکت کن، واینیسا"، نهیب بیداری میزدند به جانهای خسته و دلهای در راه مانده.
این حرکت، تنها جابهجایی جسم نبود؛ دعوتی بود به عبور از ایستایی دل، به ترک سکون روح، به رفتن از خود به سوی او. گردگیر، نماد خدمت بود؛ نماد آنکه پیش از ورود به حرم یار، باید غبار دل را تکاند، باید از ایستادن در حاشیهی حضور پرهیز کرد، باید به سمت نور حرکت کرد.
اما روضه، اگر نتواند چنین حرکتی در جان مخاطب ایجاد کند، اگر تنها به اشک بسنده کند و از شعور و فهم تهی باشد، چه سود؟ روضهای که دل را به لرزه نیندازد، پرنده درون را به پرواز در نیاورد، تنها صداییست در باد. گریه، اگر بیفهم باشد، جلا نمیدهد؛ اگر بیوصل باشد، نمیبرد؛ اگر بیمعشوق باشد، نمیماند.
روضه باید روضهی وصل باشد؛ وصل دل به دلدار، وصل جان به جانان. باید از جنس آن پر خادمی باشد که زائر را به حرکت وا میدارد، از جنس آن گردگیری که غبار را میزداید تا آینهی دل، نور محبوب را بازتاب دهد. روضه باید راه باشد، باید بیداری باشد و پر پرواز.
#به_قلم_خودم
#سوژه_هفتگی
✍🏻مریم قپانوری
#نقد





