رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

چگونه روضه‌ای جانسوز بخوانیم

17 آبان 1404 توسط مریم قپانوری

پَر خادمی

در خاطرات کودکی‌ام، تصویری روشن و زنده از حرم مطهر امام رضا (ع) نقش بسته است؛ تصویری از خادمانی که با گردگیرهایشان یا همان پَر خادمی، جسم و جان زائران را به حرکت وادار می‌کردند. پرهای خادمی، ابزارهای ساده و پُرمعنا، گویی عصای هدایت بودند در دستان خادمان حرم، هر زمان با ذکر “یا الله، خواهرم حرکت کن، واینیسا"، نهیب بیداری می‌زدند به جان‌های خسته و دل‌های در راه مانده.

این حرکت، تنها جابه‌جایی جسم نبود؛ دعوتی بود به عبور از ایستایی دل، به ترک سکون روح، به رفتن از خود به سوی او. گردگیر، نماد خدمت بود؛ نماد آن‌که پیش از ورود به حرم یار، باید غبار دل را تکاند، باید از ایستادن در حاشیه‌ی حضور پرهیز کرد، باید به سمت نور حرکت کرد.

اما روضه، اگر نتواند چنین حرکتی در جان مخاطب ایجاد کند، اگر تنها به اشک بسنده کند و از شعور و فهم تهی باشد، چه سود؟ روضه‌ای که دل را به لرزه نیندازد، پرنده درون را به پرواز در نیاورد، تنها صدایی‌ست در باد. گریه، اگر بی‌فهم باشد، جلا نمی‌دهد؛ اگر بی‌وصل باشد، نمی‌برد؛ اگر بی‌معشوق باشد، نمی‌ماند.

روضه باید روضه‌ی وصل باشد؛ وصل دل به دلدار، وصل جان به جانان. باید از جنس آن پر خادمی باشد که زائر را به حرکت وا می‌دارد، از جنس آن گردگیری که غبار را می‌زداید تا آینه‌ی دل، نور محبوب را بازتاب دهد. روضه باید راه باشد، باید بیداری باشد و پر پرواز.
#به_قلم_خودم
#سوژه_هفتگی
✍🏻مریم قپانوری
#نقد

1762626292img_20251108_215426_699.jpg

17626262931762358653img_20251105_171018_809.jpg

 نظر دهید »

چگونه مبلغی موفق باشیم

17 آبان 1404 توسط مریم قپانوری

میراث یاس کبود

جلسات، نشست‌های حضوری و مجازی یکی پس از دیگری به پایان می‌رسند. آنچه در جان ما باقی ماند، فقط خاطره‌ی روایت‌های اساتید نیست، بلکه حقیقتی است که در میان واژه‌ها نفس می‌کشد. ما را چاره‌ای نیست جز صبر و تلاش. صبر و تلاشی از جنس خانه‌ی زهرا (س) علی (ع).

صبر برای سکوت در برابر ناملایمات و به دست آوردن دل‌هایی است که هنوز فاصله دارند؛ دل‌هایی که شاید با ما هم‌صدا نیستند، اما در عمق وجودشان، تشنه‌ی حقیقت‌اند و تلاش برای پاسخ دادن به نیازهای جامعه‌ای است که گاه همه‌ی دردهایش را در چهره‌ی ما طلبه‌ها می‌بیند. باید آن‌قدر مهربان بود، آن‌قدر دلسوز و صادق که حتی در سوختن، بوی ساختن بلند شود؛ آن‌قدر در دفاع از حق ایستاد که روزی ندای سوختن و ساختنت، گوش عالم را پر کند.

مبلغ، کسی است که جانش را در کف می‌گذارد برای حق. همچون مادری که در راه دفاع از حقیقت، جنین شش‌ماهه‌اش را فدا کرد. زهرا (س)، یک مسیر است؛ مسیری که با اشک و خون، صبر و ایستادگی و با مهربانی و مقاومت، معنا یافت.

طلبه باید در اتاق‌های دانشجویان را یکی‌یکی بکوبد، با لبخند وارد شود، با احترام گوش دهد، با مهر سخن بگوید. دعوت به حق با محبت . مهم نیست که نتیجه چه باشد؛ آنچه ارزش دارد، خودِ راه است خودِ صبر و تلاش.

فاطمه (س) در خانه‌های مهاجر و انصار را زد، ایستاد، با همه‌ی رنج‌ها، با همه‌ی فراموشی‌ها، با همه‌ی درماندگی‌ها. اگرچه پس از او، علی (ع) بیست و پنج سال خانه‌نشین شد، اما روزی مردم بیدار شدند. روزی حقیقت از پس پرده‌ها سر برآورد.

مبلغ، با تاسی از یاسی کبود، با دل‌سوختگی و امید، تبلیغ می‌کند. او پیام آور دین، حامل درد و درمان است. او می‌سوزد تا روشنایی بیافریند، می‌ماند تا معنا ببخشد و می‌گوید تا دل‌ها بیدار شوند.
#سوژه_هفتگی
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری
#نقد

17626018191762358653img_20251105_171022_171.jpg

 نظر دهید »

روایت یک حنجره ذغالی

14 آبان 1404 توسط مریم قپانوری

روایت یک حنجره ذغالی

به‌خاطر دارم روزی را که برای نخستین‌بار، در جمعی حدود شصت نفره از طلاب جوان، میکروفون به دست گرفتم و صدای روضه در فضای نوپای حوزه طنین انداخت. بعدها، با همراهی چند تن از هم‌کلاسی‌ها و هم‌مباحثه‌ای‌هایم، تصمیم گرفتیم هیأتی کوچک اما دل‌گرم‌کننده تشکیل دهیم؛ هیأتی که تنها سه‌شنبه‌ها برگزار می‌شد. من مداح آن بودم و دوستانم، شهلا، راضیه و سحر، بانیان و ستون‌های اصلی مجلس.

حجره‌ای کوچک، کنار درِ ورودی حوزه، مأمن ما بود. آن را برای مناسبت‌های مختلف با شوق و سلیقه می‌آراستیم؛ اگر مجلس عزا بود، سیاه‌پوشش می‌کردیم. روضه‌ها با حلوای دست‌پخت شهلا خانم، چای راضیه و سحر و اشک‌های بی‌ریا جان می‌گرفت.

زمان گذشت و آن باقیات‌الصالحات کوچک، به هیأتی بزرگ و پرشکوه بدل شد؛ هیأتی که همچنان سه‌شنبه‌ها میزبان دل‌های مشتاق است، اما در دهه‌های فاطمیه، محرم، آخر صفر و ماه مبارک رمضان نیز، به فراخور ایام، برپا می‌شود. امروز، این هیأت، با شکوهی بی‌نظیر، پناهگاه و مأمن بانوانی‌ست از هر قشر و سلیقه؛ روضه‌هایش، نفس‌های مداحانش و اشک‌هایی که بر دامانش می‌ریزد، با همه‌جا فرق دارد.

به درایت مدیر فرهیخته‌مان، این هیأت آن‌چنان گسترش یافته که در ماه رمضان، با برگزاری ختم قرآن‌های منظم، به عنوان هیأتی رسمی شناخته می‌شود.

امروز، پس از سال‌ها، بار دیگر در همین هیأت، میکروفون به دست گرفتم. بسیاری صدایم را نمی‌شناختند، غریبه بودند با آن. نمی‌دانستند که من هم، به قول آن دوست طناز، «حنجره ذغالی»‌ام. اما امروز، به مدد همان سال‌های عشق و اخلاص، خواندم. به غربت مادری چون زهرا (سلام‌الله‌علیها).

اکنون اگر دل‌تان شکسته است، اگر بغضی در گلو دارید، اگر دلتنگی مادری بی‌نشان در جان‌تان شعله‌ور است، به مجلس عزا خوش آمدید. اینجا جایی‌ست برای گریه‌های بی‌پناه، برای زمزمه‌های عاشقانه، برای آن‌هایی که با اشک، راه وصل را پیدا می‌کنند. اینجا، هر قطره اشک و هر آه بی‌صدا، هر زمزمه‌ی «یا زهرا» به آسمان می‌رسد.

به مجلس عزا خوش آمدید
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
#سوژه_هفتگی
✍🏻مریم قپانوری

17623649321762358653img_20251105_171018_809.jpg

 نظر دهید »

گُسل‌ها و تاثیرات آن‌ها بر زمین

13 آبان 1404 توسط مریم قپانوری

گُسَل

نامش که به گوش می‌رسد، ذهن بی‌درنگ به ژرفای زمین می‌لغزد؛ به آن مرزهای ناپیدا که پوسته‌ها در سکوتی پرتنش بر هم می‌لغزند و ناگهان، در لحظه‌ای کوتاه و سهمگین، زمین می‌لرزد. گویی زمین نیز گاه تاب نمی‌آورد و بغض فروخورده‌اش را با لرزشی آشکار فریاد می‌زند.

اما امروز، گسل‌ها تنها در دل زمین نیستند. در زندگی‌های ما نیز ترک‌هایی پدید آمده‌اند؛ شکاف‌هایی که از دل و معنا سر برآورده‌اند. گسل‌هایی که در سکوتِ روزمرگی، در هیاهوی بی‌وقفه‌ی تصویر و صدا، آرام آرام دهان باز کرده‌اند و ما را از ریشه‌هایمان دور ساخته‌اند.

به یاد دارم مادربزرگِ مادرم را؛ زنی که یک قرن با عزت و وقار زیست. روایت می‌کرد که روزی، نخستین‌بار در برابر تلویزیون نشسته بود؛ همان جعبه‌ی جادویی که تازه به خانه‌ها راه یافته بود. وقتی گوینده‌ی خبر بر صفحه ظاهر شد و نگاهش به چهره‌ی او افتاد، با شرمی عمیق و حیایی بی‌مانند، بی‌درنگ برخاست، به اتاق رفت، چادر مشکی‌اش را بر سر انداخت و دوباره با وقاری تمام، در برابر تلویزیون نشست. یا آن‌گاه که نخستین‌بار سوار بر خودرو شد، کفش‌هایش را از پا درآورد تا مبادا درون آن وسیله‌ی نوظهور را بی‌احترامی کند یا گردی از غفلت بر آن بنشیند.

چه شد که آن حیا، آن احترامِ بی‌کلام، جای خود را به بی‌پروایی داد؟ امروز، به جای آن شرمِ نجیبانه، کلیپ‌ها و استوری‌هایی نشسته‌اند که بی‌پرده‌گی را عادی می‌نمایانند و بی‌عفتی را به نام آزادی بزک می‌کنند. گویی گسل‌ها نه‌تنها در زمین‌اند، در جانِ فرهنگ ما نیز رخنه کرده‌اند و با هر لرزش، بخشی از حرمت و حیای دیرینه را فرو می‌ریزد.

ما بر گسل‌های خاموشی ایستاده‌ایم؛ گسل‌هایی که اگر به وقت، ترمیم نشوند، دل‌ها را نیز خواهند لرزاند.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری

1762276991img_20251104_205047_224.jpg

 نظر دهید »

چگونه امام امت با مردم سخن می‌گوید

11 آبان 1404 توسط مریم قپانوری

ندای صحیفه

پاسی از شب گذشته است. هندزفری را به گوش می‌چسبانم، صدای صحیفه امام در سکوت اتاق و تاریکی شب، همچون ندایی از اعماق تاریخ، مرا با خود می‌برد. قدم‌هایم آرام و سنگین‌اند، هر واژه‌ای که از دهان امام خمینی (ره) جاری می‌شود، وزنی دارد که بر جانم می‌نشیند.

درس این هفته سنگین بود. آن‌قدر سنگین که معنایش هنوز در جانم ته‌نشین است. بارها شنیده‌ام «دین منهای سیاست»؛ جمله‌ای که در ظاهر آرام است و در باطن، ریشه‌ی دین را نشانه می‌گیرد. به یاد دارم نخستین باری که پس از ایام طلبگی، پا به خانه‌ی یکی از آشنایان گذاشتم، با سیلی از امر و نهی مواجه شدم. اصلی‌ترین کلامشان این بود: «سرت را پایین بینداز، دینداری‌ات را بکن، با سیاست کاری نداشته باش.»

اما امام، با صدایی قاطع و بی‌پرده، پرده از این سخن دل فریب برمی‌دارد. می‌گوید: «آن‌هایی که ندای دین منهای سیاست سر می‌دهند، خواسته یا ناخواسته، مقام امامت و ولایت را تکذیب می‌کنند.» این همان اسلام آمریکایی است؛ اسلامی که نماز را می‌پذیرد، اما فریاد را نه. اسلامی که سجاده را می‌خواهد، اما سنگر را نه. اسلامی که با آمریکا و استکبار جهانی کاری ندارد، در برابر ظلم سکوت می‌کند و در برابر حق، بی‌تفاوت می‌ماند.

امام می‌گوید:” همه‌ی احکام ما با سیاست درآمیخته‌اند؛ از اذان که ندای توحید است تا نماز که رو به قبله‌ی وحدت است، حتی احکام تخلی که نظم و طهارت جامعه را رقم می‌زند. دین، بی‌سیاست، کالبدی بی‌روح است. امامت، بی‌میدان، مفهومی تهی است.

و اما مگر نه اینکه صدیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها)، جان بر سر سیاست نهاد؟ مگر نه اینکه در دفاع از ولایت، در کوچه‌های مدینه، قامتش شکست تا دین با سیاست بماند؟ مگر نه اینکه خون علی(ع)، صبر حسن(ع) و قیام حسین(ع)، همه در مسیر سیاست بود تا حقیقت دین زنده بماند؟

پس ما نیز، اگر پیرو آن راهیم، باید بدانیم که دینداری بی‌فریاد، بی‌موضع، بی‌میدان، دینداری نیست. باید بدانیم که هر سجده‌ای، باید با بصیرت باشد و هر دعایی، با مسئولیت.

در پایان، در دل شب، هم‌نوا با امام امت، با یاد فاطمه(س) و خون شهیدان جان برکف، با تمام وجودم فریاد می‌زنم:

مرگ بر آمریکا
مرگ بر استکبار
مرگ بر اسرائیل
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری

1762100679img_20251102_195004_731.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 49
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟
  • چگونه معامله‌ای پرسود داشته باشیم؟
  • بی وزنی....
  • چگونه یک مادر و مربی باشیم؟
  • پله پله تا ملاقات خدا
  • غروب غیرت و طلوع بی حیائی
  • لقمه شیرین مورچه‌ها
  • لقمه‌ی شیرین مورچه‌ها
  • شیرینی سه جلد اصول کافی

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • sam mif

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس