چگونه یلدایی متفاوت برگزار کنیم؟
بیکینگ پودرِ خاطرهها
پانزده سال پیش، روزگاری که نخستین بار پای تلویزیون نشستم و برنامههای آشپزی را یکی پس از دیگری دنبال میکردم، دنیایی تازه پیش چشمانم باز شد؛ دنیایی پر از رنگ و طعم و عطر. دستورهای غذایی متنوع، هر یک همچون دریچهای به سرزمینهای ناشناخته، مرا به وجد میآورد. هر کدام را که توان و امکانش بود در خانه میپختم و از لذت سادهی خلق و چشیدن آن بهرهمند میشدم.
در همان روزها، در کلاسی برای تهیهی دسر و کیک شرکت کردم؛ کلاسی که بانویی خوشنام، همسر پزشک مشهور شهر، با کبکبه و دبدبهای خاص ادارهاش میکرد. من اما همهی ذهن و جانم را صرف آن میکردم که دستورها را دقیق و بیکموکاست بنویسم، مبادا نکتهای از دست برود. دسرهای فرنگی، که پایهشان بر نوشیدنیهای مسکر نهاده شده بود و اما با قهوه و دیگر جایگزینها جان میگرفتند و طعمی تازه میآفریدند.
سالها گذشت؛ من ازدواج کردم و در دل داشتم که برای اهل خانه و همسر محبوبم همان کیکها و دسرها را آماده کنم. اما چه زود دریافتم که او دلبستهی خوراکیهای فرنگی و جورواجور نیست. پس گهگاه خانواده را به کیکهای سادهتر، اسفنجی و گردویی، مهمان میکردم؛ شیرینیهایی که بویشان در خانه میپیچید و گرمیشان دلها را نرم میکرد.
امروز اما، هر بار که قصد پختن غذایی دارم، باید زمان را بهگونهای انتخاب کنم که فرزندانم یا در خواب باشند یا سرگرم بازی؛ مبادا دست کوچکشان در همراهی با شعلهی گاز بسوزد. یاد آن شعر حافظ افتادم:
آن همه 😌 و 🤩 که 🍃📢
🛣در👣💨🌺🛣شد
اکنون، فرزندانم شاید از خوردن کیکها چندان لذتی نبرند، اما از بازی با ابزار آشپزخانه سرخوش میشوند؛ از چرخاندن همزن برقی در ظرفهای شیشهای و استیل، از شکستن تخممرغ و دیدن پف نرم آن زیر پرههای همزن، از ریختن وانیل و بیکینگپودر و تماشای جادوی سادهی آشپزی. لذت آنها در فرآیند خلق است؛ در همان لحظههای کوچک و شیرین که زندگی را به جشن بدل میکند.
#به_قلم_خودم
#رها_نویسی
✍🏻مریم قپانوری
#یلدابیت
