12 آذر 1395
آتش هجران
از آتش هجران تو سوخته ام
تا طعنه اغیار مرا نکشته است بیا
از کوی طبیبم خبری نگرفته ام
تو میدانی به بیمار چه گذشته است بیا
همه جا گشتم و دستم به وصالت نرسید
تو پای به چشم من بگذار و یکبار بیا
عالم همه مشتاق تواند یوسف فاطمه
دمی برسر بازار رخ برافروز وبیا
همه مست ِ تماشای تواند اما
لحظه ای را به تماشای من زاربیا
خانه تاریک مرا چه میشود جلوه دهی
روز من شب شده است اینک به شب تار بیا
اللهم عجل لولیک الفرج…
نویسنده: کوثر نهاوند مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَس