رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

بزرگداشت شهریار،ستاره‌ای در آسمان ادب و ایمان

27 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

🌿 بزرگداشت شهریار، ستاره‌ای در آسمان ادب و ایمان

در گستره‌ی بی‌کران شعر فارسی، نام شهریار چونان فانوسی فروزان است که بر تاریکی‌های زبان نور می‌افکند و هم بر دل‌های مشتاق حقیقت نیز پرتوی از ایمان و عشق می‌تاباند. او شاعری بود که واژه را نه صرفاً برای زیبایی، بلکه برای بیان حقیقت، عشق، و باور به کار می‌برد. شهریار، نه‌تنها استاد سخن، که سالک راه ولایت بود؛ و این را در اشعارش با صداقت و سوز دل به تصویر کشید.

در یکی از ابیاتش، که تجلی روشن دینداری و ولایت‌مداری اوست، چنین می‌سراید:

> «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا،
> که به ما سوافکندی همه سایه‌ی هما را»

این بیت، نه‌تنها سرشار از عشق به امیرالمؤمنین (ع) است، بلکه نشان می‌دهد که شهریار، شعر را وسیله‌ای برای تجلی ایمان و ارادت می‌دانست. او با زبان شعر، دل‌ها را به سوی نور هدایت می‌کرد و با هر مصرع، پنجره‌ای به آسمان می‌گشود.

اما دریغ و درد آن‌جاست که گاه کسانی، بی‌آن‌که عمق اندیشه و عظمت روح این بزرگان را دریابند، زبان به بی‌حرمتی می‌گشایند. آنان که به شهریار و امثال او توهین می‌کنند، نه شعر را شناخته‌اند و نه شأن شاعر را. اینان از درک جایگاه والای ادب و فرهنگ بی‌بهره‌اند و در هیاهوی سطحی‌نگری، گوهرهای ناب اندیشه را نادیده می‌گیرند.

بزرگداشت شهریار، بزرگداشت ایمان، عشق و فرهنگ است. او هم شاعر و هم پیام‌آور نور بود و ما، اگر قدرش را بدانیم، به حقیقت شعر و شأن انسان نزدیک‌تر خواهیم شد.
✍🏻مریم قپانوری
#نقد
#به_قلم_خودم

1758178763lanjani-shahriyar.jpg

 نظر دهید »

تقدم فرمان زنده بر قانون مکتوب

27 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

🚦 تقدم فرمان زنده بر قانون مکتوب

در جاده‌ی زندگی، همان‌طور که راننده‌ای موظف است آیین‌نامه‌ی راهنمایی و رانندگی را رعایت کند، انسان نیز در مسیر زیست معنوی و اجتماعی خویش، به قوانین و اصولی پایبند است که گاه در قالب اخلاق، گاه در قالب فقه و گاه در شکل عرف و قانون جلوه می‌کنند. اما همان‌طور که در خیابان، گاهی فرمان پلیس از متن آیین‌نامه فراتر می‌رود و باید اطاعت شود؛ اگر چه خلاف قاعده‌ی مکتوب باشد، در مسیر استنباط احکام نیز گاه فرمان مجتهد بر قواعد اصولی مقدم می‌شود.

در علم اصول، روایت ضعیف را باید کنار گذاشت؛ چون سندش لرزان است و نمی‌توان بر آن بنای استنباط نهاد. اما گاه می‌بینی که علما بر اساس همان روایت فتوا داده‌اند، چون شهرت فتوایی، ضعف سند را جبران کرده است و گاه برعکس، روایتی قوی و مستند وجود دارد، اما علما از آن اعراض کرده‌اند؛ یعنی با آن مخالفت کرده‌اند، چون در عمل و فتوایشان ردّی از آن نیست.

در هر دو صورت، آنچه تعیین‌کننده است، فرمان مجتهد است؛ نه صرفاً قواعد خشک اصولی. همان‌طور که در خیابان، اگر پلیسی ایستاده باشد و خلاف جهت آیین‌نامه دستور دهد، راننده موظف است از او اطاعت کند. چون او ناظر بر شرایط واقعی و لحظه‌ای است، نه صرفاً بر متن مکتوب.

در واقع آیین‌نامه‌ها، چه در رانندگی و چه در فقه، چراغ راه‌اند؛ اما فرمان نهایی، گاه از سوی کسی صادر می‌شود که شرایط را بهتر از متن می‌فهمد و اینجاست که عقل، تجربه، و تشخیص زنده، بر قاعده‌ی جامد غلبه می‌کند.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

1758162708copilot_20250918_060021.jpg

 نظر دهید »

زیارت در سبد خرید

27 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

زیارت در سبد خرید

پسته‌ای باشد یا سبز‌آبی، چه فرقی می‌کند؟
رنگ‌ها گاهی فقط بهانه‌اند؛ بهانه‌ای برای خالی‌کردن کینه‌های کهنه، دل‌خوری‌هایی که سال‌هاست در دل مانده‌اند و حالا بر سر همدیگر آوار می‌شوند. زندگی با یک انتخاب اشتباه، یک رنگ جیغ، یک برخورد تلخ، یک‌درجه تیره‌تر می‌شود. گویی آسمان به زمین آمده باشد.

وقتی سبز‌آبی را پرو کرد، تازه فهمیدم تا امروز چقدر در لباس‌های سرد و بی‌روح زندگی کرده. این رنگ، جوان‌ترش کرده بود. اما بگذریم. با تمام صبری که در صف ارسال محصول خرج کردم، آن‌ها را پس خواهم داد. خدا کند پروسه‌ی عودت و ارسال مجدد، باز یک ماه طول نکشد.

خرید اینترنتی یعنی احترام به وقت و زندگی مشتری. در دنیای مجازی، مشتری با اعتماد به تصویر، طرح و شرح کالا، دل می‌سپارد و این اعتماد، نیازمند عدالت، صداقت و انصاف است؛ چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی.

من، مادری با چند فرزند، روزها به‌خاطر کمبود وقت، به خرید آنلاین پناه بردم.
بارها از قیمت‌ها و تنوع اجناس راضی بودم. گاهی فروشنده، همان کالایی را فرستاد که وعده‌اش را داده بود. اما امروز، تیر خریدم به هدف نخورد. فروشنده‌ای نابلد، با تأخیر، کالایی اشتباه فرستاد.

با همه‌ی مزایای خرید مجازی؛ صرفه‌جویی در وقت، تنوع بی‌پایان، حذف چک‌وچونه‌های بی‌ثمر، باز هم گاهی، دل آدم می‌گیرد از بی‌دقتی‌ها و من، در دل همین تجربه، آرزو کردم:
کاش دیدارها و زیارت‌ها هم مثل خرید آنلاین، سریع و بی‌دغدغه بودند.کاش قالیچه‌ی حضرت سلیمان داشتیم، یا طی‌الارضی که ما را بی‌هزینه و بی‌زحمت، به مشهد، کربلا، نجف می‌برد.

امروز، در کلاس درس حج، از هزینه‌های زیارت پرسیدیم. حج امسال، در دل جنگ، به کربلا ختم شد و مشهد به رؤیا تبدیل شده است.

اما هیچ مرکبی، قطاری و مترویی، سریع‌تر و بلندپروازتر از مرکب تقوا نیست. آن آیه را به یاد آوردم:
“و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.”
روزی بی‌حساب، مثل همان طی‌الارض، مثل همان قالیچه‌ی جادویی، فقط نصیب کسی می‌شود که تقوا دارد.

از آیت‌الله بهجت (ره) نقل شده “گام اول خودسازی و سیر و سلوک، ترک محرمات و انجام واجبات است. باید واجبات الهی را به اندازه ­ای که علم داری انجام بدهی و محرمات الهی را نیز به اندازه ای که می دانی، ترک کنی.”

باشد که خداوند، ما را در فهم وظایف و عمل به آن‌ها، موفق بدارد.

#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری

1758161847copilot_20250918_051853.jpg

 نظر دهید »

رقص شمشیر،رقص مرگ در غزه

25 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری
رقص شمشیر،رقص مرگ در غزه

رقص شمشیر،رقص مرگ در غزه

 

غزه در خون و تاج‌های زرین در خوابِ بی‌غیرتی هستند. در سرزمین زخم‌خورده‌ای که کودک با گریه‌اش اذان می‌گوید و خون بر سنگفرش‌ها جاری‌ست؛ از تیغ اشغالگر، از سکوتِ آنانی که نامِ اسلام را بر لب دارند و ننگِ بی‌عملی را در دل؛ سرانِ زر و زور با خزانه‌هایی لبریز از سلاح، نه برای دفاع از قدس، بلکه برای رقصیدن در سایه‌ی دلار و دستور سر تعظیم فرود می‌آورند.

 

وقتی غزه می‌سوزد، آنان یا لب فرو می‌بندند،یا بیانیه‌ای بی‌جان صادر می‌کنند

که نه مرهم است و نه فریاد.

 

این‌ها همانان‌اند که دست در دستِ نتانیاهو،پرچم فلسطین را در پای نفت و نسیه قربانی کردند.

 

اگر اندکی غیرت در رگ‌هایشان جاری بود،

امروز کوچه‌های تل‌آویو باید لرزه بر اندام می‌داشت، نه خیابان‌های غزه.

 

تاریخ، این خوابِ سنگین را فراموش نخواهد کرد. خونِ شهیدان، روزی چون مُهرِ رسوایی بر پیشانیِ حکامِ مزدور منطقه حک خواهد شد و ملت‌ها، با قلمِ بیداری، این ننگ را جاودانه خواهند کرد.

 

#به_قلم_خودم 

#نقد

✍🏻مریم قپانوری

 نظر دهید »

شَبَح پشت پرده

25 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری
شَبَح پشت پرده

شَبَح پشت پرده

 

در کوچه‌ای قدیمی، خانه‌ها به هم چسبیده بودند، دیوارها کوتاه و پنجره‌ها همیشه نیمه‌باز. انگار هر خانه، چشم و گوشی بود برای خانه‌ی کناری و وسط این کوچه، پیرزنی زندگی می‌کرد که همه او را «ننه سایه» صدا می‌زدند. نه به خاطر رنگ لباسش، بلکه چون همیشه مثل سایه دنبال زندگی دیگران بود.

 

صبح‌ها زودتر از همه بیدار می‌شد، پشت پنجره می‌نشست، چای تلخ می‌نوشید و با چشم‌هایی تیزتر از رادار، رفت‌وآمدها را رصد می‌کرد. اگر کسی در خانه‌اش مهمان داشت، ننه سایه اولین کسی بود که می‌فهمید. اگر کسی ساکی به دست داشت، او اولین کسی بود که می‌پرسید: «چی توشه؟»

 

همه‌چیز برایش مأموریت بود. مأموریتی بی‌پایان برای کشف رازهایی که هیچ ربطی به او نداشتند. می‌پرسید، می‌کاوید، می‌نوشت و آخرش با لبخندی مصنوعی می‌گفت: «فقط کنجکاوم!» اما هیچ‌کس باور نمی‌کرد چون این کنجکاوی، بوی فضولی می‌داد.

 

راوی داستان، زنی جوان با سه بچه، اهل نوشتن و اهل سکوت بود. سرش توی لاک خودش، قلمش همدم شب‌هایش بود اما ننه سایه ول‌کن نبود. یک روز، وقتی مهمانی از سربازی برگشته با ساکی پر از خاطره وارد خانه‌شان شد، هنوز در بسته نشده بود که صدای ننه سایه از پشت در بلند شد: «این آقا کی بود؟ اون ساک چیه؟»

 

روزی دیگر، در خیابان، همان زن با بچه‌هایش درگیر خرید بود که ننه سایه با دستانی پر از نان و هندوانه، لپ بچه‌ها را بوسید و بعد، بی‌مقدمه پرسید: «راستی اون قضیه‌ی چند ماه پیش چی شد؟ راست بود؟»

 

بچه‌ی کوچک‌تر، محمدجواد، در کالسکه گریه می‌کرد. مغازه‌دارها نگاه می‌کردند. زن جوان خجالت‌زده، عصبانی و درمانده بود. دلش می‌خواست فریاد بزند: «بابا دست بردار!» اما فقط سکوت کرد. چون می‌دانست بعضی‌ها با هیچ حرفی متوقف نمی‌شوند. بعضی‌ها نفس آدم را می‌گیرند، مثل سایه‌ای که همیشه هست، همیشه می‌پرسد، همیشه می‌کاود.

 

و در دلش زمزمه کرد:  

«وَلَا تَجَسَّسُوا»  

یعنی تجسس نکنید!

یعنی بگذارید آدم‌ها نفس بکشن، بی‌دغدغه‌ی نگاه‌های مزاحم.

#نقد 

#به_قلم_خودم 

✍🏻مریم قپانوری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 49
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟
  • چگونه معامله‌ای پرسود داشته باشیم؟
  • بی وزنی....
  • چگونه یک مادر و مربی باشیم؟
  • پله پله تا ملاقات خدا
  • غروب غیرت و طلوع بی حیائی
  • لقمه شیرین مورچه‌ها
  • لقمه‌ی شیرین مورچه‌ها
  • شیرینی سه جلد اصول کافی

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • sam mif

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس