رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

پیام آور بهار و همدم کودکانه

16 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

پیام‌آور بهار و همدم کودکانه
در آستانه‌ی نوروز، یکی از شیرین‌ترین خاطرات کودکی برای بسیاری از خانواده‌ها، خرید جوجه رنگی است؛ موجودی کوچک، لطیف و پرجنب‌وجوش که با رنگ‌های شاد و چشم‌نوازش، دل هر کودکی را می‌رباید. بچه‌ها پس از خرید، با اشتیاق فراوان آن را در آغوش می‌گیرند، نوازشش می‌کنند و گاه با فشار کودکانه‌ای که از سر محبت است، مهر خود را به او نشان می‌دهند.

جوجه رنگی، فراتر از یک حیوان خانگی ساده، نمادی از آغاز دوباره‌ی زندگی است؛ سلامی گرم به بهار، به طبیعتی که پس از خواب زمستانی، دوباره جان می‌گیرد. حضور این موجود کوچک در خانه، یادآور طراوت، تازگی و امیدی است که با آمدن نوروز در دل‌ها جوانه می‌زند.

اما گاهی جوجه رنگی نقش پررنگ‌تری در زندگی یک کودک ایفا می‌کند. برای کودکی که تک‌فرزند است، یا در غربت زندگی می‌کند و همبازی ندارد، این جوجه کوچک می‌تواند همدمی صمیمی باشد؛ کسی که با او حرف می‌زند، بازی می‌کند و احساس تنهایی‌اش را با حضورش کم‌رنگ‌تر می‌بیند.

در نگاه ساده‌ی یک کودک، جوجه رنگی فقط یک حیوان نیست؛ بلکه دوست کوچکی‌ست که با آمدنش، خانه را پر از شادی، رنگ و زندگی می‌کند. و شاید همین پیوند عاطفی، دلیل ماندگاری خاطره‌ی جوجه رنگی در ذهن بسیاری از ما باشد.
#نقد
#به_قلم_خودم
#چالش_هفتگی
✍🏻مریم قپانوری

1757215738img_20250906_210208_141.jpg

 نظر دهید »

پناهگاه دل

15 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

پناهگاه دل
جوجه جوجه طلایی
نوکت سرخ و حنایی
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
تخم خود را شکستم
اینجوری بیرون جَستم 🐣

یادش بخیر این شعر را برای خواهرزادم روی تاب می‌خواندم وقتی کوچولو بود و همه‌ی زندگی من شده بود. اما طولی نکشید که جوجه‌ی کوچک خاله با شغل پدرش پر زد و رفت دنیا را گشت، همش از این شهر به آن شهر،با هر قدمی شعر‌ها یاد گرفت و با هر نگاهی دلش پر زد و بزرگ شد.
او همیشه، در دلش صدای تاپ تاپ تاب بازی و خنده‌های آن روزها مثل لالایی شبانه بود حالا که بزرگ‌تر شده، شاید دیگر شعر را از حفظ نخواند. شاید دیگر روی تاب نخندد، اما آن لحظه‌ها، آن عشق بی‌قید و شرط در قلبش جا خوش کرده، مثل یک چراغ کوچک که در تاریکی‌ها روشن می‌ماند.

لحظه‌های کوچک، مثل خواندن یک شعر ساده یا تاب دادن یک بچه، شاید گذرا باشند، اما تأثیرشان عمیق است. آن‌ها ریشه می‌زنند در دل آدم‌ها و سال‌ها بعد، وقتی بزرگ شدند، همان خاطره‌ها می‌شوند پناهگاه، دلیل لبخند و بخشی از هویت.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم
#نقد

1757182057img_20250906_210208_141.jpg

 نظر دهید »

هفته‌ی وحدت؛نغمه‌ای از اخوت و ایمان

14 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

🕊️ هفته‌ی وحدت؛ نغمه‌ای از اخوت و ایمان

در آستانه‌ی میلاد نبیِ مهر، محمد مصطفی (ص)، هفته‌ای آغاز می‌شود که ن تقویم دل‌ها را ورق می‌زند. هفته‌ای که در آن، شیعه و سنی، چون دو بال یک پرنده،
در آسمان ایمان، به سوی حقیقت پرواز می‌کنند.

وحدت، حذف تفاوت‌هاست، بلکه هم‌آغوشیِ تفاوت‌ها در سایه‌ی محبت و عقل؛ شیعه با عشق به علی(ع) و سُنّی با وفاداری به سنت، هر دو در مسیر پیامبر(ص) هستند و در جستجوی رضای خدا.

و چه زیبا گفت قرآن:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»
مؤمنان، برادران‌اند؛
نه فقط در لفظ و دعا، بلکه در لطف و رفتار.

شیعه و سنی باید دیوارهای سوء‌تفاهم را با آجرهای گفت‌وگو بسازند و پل‌هایی از احترام و انصاف بر رودخانه‌ی تاریخ بیفکنند. در این هفته باید صدای تفرقه را خاموش کرد و با زبان مهر، با دل ایمان، از وحدت بگوییم؛ از پیامبری که فرمود: «المؤمنون إخوة و از امتی که می‌تواند با هم، چراغی باشد در شب‌های تارِ جهان.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

رویای رساله

14 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

🌙 رؤیای رساله

در دوراهی ایستاده بودم؛ یک‌سو دانشگاه، با مسیرهایی روشن اما بی‌روح، و سوی دیگر حوزه، با راهی مه‌آلود اما پر از نجواهای قُدسی. دل، بی‌قرار بود و عقل، مردد. شب‌ها را با دعا و تردید می‌گذراندم، تا آن شب رسید؛ شبی که خواب، از جنس الهام شد.

در خواب، خودم را در حجره‌ای دیدم. نه نامی داشت، نه نشانی، اما بوی کتاب و خاک طلبگی در هوا پیچیده بود. مردی آمد، با چهره‌ای آرام و نگاهی نافذ. چیزی در دست داشت؛ رساله‌ای که جلدش ساده بود، اما نور از لابه‌لای صفحاتش می‌تراوید. آن را به من داد و گفت:
«این، رساله‌ی شهیدی‌ست که راه را پیش از تو پیموده. بخوانش، تا بدانی طلبگی فقط درس نیست، جهاد است.»

نامش را نشنیده بودم. «قدوسی» برایم غریب بود. اما آن خواب، مثل مهر بر دل نشست. صبح که بیدار شدم، هنوز حس لمس آن رساله در انگشتانم بود. چند روز بعد، جواب آمد: در سطح دو حوزه علمیه پذیرفته شده‌ام و بعدها، در مسیر طلبگی، وارد سطح سه شدم و رشته‌ی فقه و اصول را برگزیدم؛ رشته‌ای که هر واژه‌اش، بوی تعهد و مسئولیت می‌داد.

و آن‌گاه بود که نام شهید آیت‌الله علی قدوسی را شناختم. مردی از نهاوند، که نه فقط دادستان انقلاب بود، بلکه معمار تربیت اسلامی. کسی که با همکاری شهید بهشتی، دو نهاد بزرگ را بنیان نهاد:
🔹 مدرسه علمیه برادران حقانی (منتظریه)
🔹 و مکتب خواهران توحید، که بعدها به جامعه‌الزهراء سلام‌الله‌علیها بدل شد.

او برای احیای فرهنگ اسلامی، نظام آموزشی‌ای نو و پرثمر طراحی کرد، و با شیوه‌ای کارساز، الگویی شد برای تمام مراکز علمی و فرهنگی. پس از انقلاب، به فرمان امام خمینی (ره)، دادستان کل انقلاب شد و در 14 شهریور 1360، در انفجار ناجوانمردانه‌ای که توسط منافقین در دادستانی رخ داد، به شهادت رسید.

اما آن انفجار، تنها جسم خاکی‌اش را گرفت. اندیشه‌اش، راهش، و رساله‌اش همان که در خواب به من داده شد هنوز زنده‌اند. شاید آن خواب، دعوتی بود از سوی شهیدی که می‌خواست بگوید:
«اگر آمده‌ای، باید بمانی. اگر می‌خوانی، باید برخیزی. اگر طلبه‌ای، باید قدوسی باشی.»

🌷 به روح بلندش، که از نهاوند تا ملکوت، مسیر نور را پیمود، صلوات و فاتحه‌ای نثار کنیم:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

17570761341159907_782.jpg

 نظر دهید »

ولایت فرمانی فراتر از منطق

13 شهریور 1404 توسط مریم قپانوری

ولایت فرمانی فراتر از منطق

از دیار خراسان، مردی با دلی پر از دغدغه و زبانی آکنده از پرسش، به محضر امام صادق (ع) رسید. چشمانش پر از شوق بود، اما در پس آن، نگاهی بود که هنوز عمق ولایت را نفهمیده بود. گفت: «ای فرزند رسول خدا! چرا قیام نمی‌کنید؟ مگر نه اینکه هزاران شیعه آماده‌اند؟»

امام لبخندی زد سپس فرمود: ‌"خوش آمدی، بنشین. تنور را روشن کنید” و تنور روشن شد. آتش زبانه کشید و امام رو به آن مرد کرد: «داخل تنور شو.» مرد، با چشمانی هراسان، عقب نشست. گفت: «مرا با آتش مسوزان، از من درگذر.» امام فرمود: «بخشیدمت.»

در همان لحظه، هارون مکی آمد. امام فرمود: «کفش‌هایت را بینداز، داخل تنور شو.» هارون، بی‌درنگ، بی‌ان‌قلت، بی‌هیچ پرسشی، داخل آتش شد. نه از آتش ترسید، نه از فرمان امام پرسید. او می‌دانست که امام، هم پیشوای ظاهر و هم دیده‌بان آینده است. او می‌دانست که اطاعت از امام، اطاعت از حقیقت است اگر در دل آتش باشد.

امام، پس از گفت‌وگو با مرد خراسانی، فرمود: «برو ببین در تنور چه خبر است.»
مرد رفت، دید هارون چهارزانو نشسته، آرام، بی‌هیچ آسیبی. بازگشت و امام فرمود: «در خراسان چند نفر مثل این داریم؟» مرد گفت: «به خدا، یک نفر هم نیست.» و امام فرمود: «تا پنج نفر مثل او نداشته باشیم، قیام نمی‌کنیم.»(1)

این حکایت تاریخی از حقیقت جاری ولایت پرده برمی‌دارد. همان‌گونه که امام، آگاه‌تر از همه بود، ولی فقیه نیز به فرموده حضرت امام خمینی (ره)، ولایت رسول‌الله است. ولایت فقیه، ادامه همان نوری‌ست که از مدینه تا امروز امتداد یافته؛ نوری که اگر قرار است از آن پیروی کنیم، باید بی‌چون‌وچرا باشد.

ولایت‌پذیری، نه با تحلیل‌های سطحی و نه با شرط و شروط جناحی و حزبی، بلکه با تسلیم قلبی و اعتماد کامل معنا می‌شود. کسی که می‌خواهد در مسیر ولایت قدم بردارد، باید مانند هارون مکی باشد؛ آماده ورود به آتش، اگر ولی امر فرمان دهد. چرا که ولی فقیه، دیده‌بان آینده است و ما تنها قطره‌ای در دریای حکمت اوییم.
پ.ن:بحار ج47،ص123

✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 50
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • متن تبریک ویژه شب یلدا
  • خیاط زندگی
  • نازپرورده و خود شیفته
  • راهکارهای داشتن زندگی بهتر
  • چگونه یلدایی خاص برگزار کنیم؟
  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟
  • چگونه معامله‌ای پرسود داشته باشیم؟

کاربران آنلاین

  • ماه آسمانی
  • نورفشان

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس