غنچههای شهادت بر دامان مادر
غنچههای شهادت بر دامان مادر
خستگی مهمان هر روز تن و جانم است. درس، بحث،بچهی کلاس اول…
دلم میخواهد لحظهای به دور از صدا و هیاهو چشمانم را ببندم و فارغ از همهی حوادث در خانه و بازیگوشی بچهها بخوابم. اما عقل میگوید:” اینها همچنان کودک هستند با عقل و منطق کودکانهشان به همه چیز دست میزنند؛ از فوت کردن شعلهی داغ بخاری که آن را با غذای داغ اشتباه گرفتهاند تا کم و زیاد کردن ولوم گاز و لذت بردن از حرارت و نور کم و زیادش. یک عمر مراقبت و محافظت تا بزرگ شوند و بتوانند خودشان راه درست را انتخاب کنند.
در این میان یاد مادر شهیدی میافتم او همهی این رنجها و سختیها را گذرانده است فرزندش را به سن جوانی و شایدهم نوجوانی رسانده است. آنقدر درست او را تربیت کرده که خود راهش را برگزیند. راه شهادت که دری از درهای بهشت است. براستی آن مادر چه مراقبتهایی از روح و روان فرزندش کرده که این راه را انتخاب کرده است؟
با خودم میاندیشم؛ تربیت روح و روان یک کودک نوپای غیر ممیز که قدرت تشخیص و تمییز بین غذای داغ و شعله بخاری را ندارد چه سوادی میطلبد؟ شهدا همه از دامن مادرانی بیسواد به این مقام رسیدند پس سواد نقشی ندارد آنچه نقش دارد خود روح و روان مادر است. آن مادر خود شهید گونه زندگی کرده است که توانسته شهادت را بر رگهای فرزندش جاری کند. براستی که سردار دلها حاج قاسم عزیز خوب فرمود:” رمز شهید شدن در زندگی شهادت گونه است.
سالروز وفات ام البنین(س) و یادروز تکریم مادران همیشه شهید شهدا گرامی باد.
#نقد
#تولیدی_به_قلم_خودم
✍ مریم قپانوری
