چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
چکمهی یخ زده
هفتهای دشوار را پشت سر نهادم؛ هفتهای که سراسر در گوشی و فضای مجازی غوطهور بودم، برای آموختن و تعلیم.
اما گاه، خاطرات دوران کودکی همچون کاروانی در ذهنم رژه میروند؛ روزهایی که با هر برف و بوران، چکمههای پلاستیکی را به پا میکردیم و بی هیچ پشتیبانی، خود را از میان یخ و سرمای استخوانسوز به مدرسه میرساندیم. کلاسها برقرار بود و دستان یخزدهمان بر شوفاژ بیرمق مدرسه رها میشد تا شاید اندکی گرما بیابند و مداد در انگشتان لرزانمان دوباره جان گیرد.
با هر رنج و مشقتی درس میخواندیم. پدر و مادرمان بیسواد بودند؛ نه خواندن میدانستند و نه نوشتن، اما در حساب و ضرب و جمع، چیرهدست و استاد بودند. هیچگاه فراموش نمیکنم آن لحظه را که پدر از نوشتههای روی جلد کتاب پرسشی میکرد و من ناتوان از خواندن، مواخذه میشدم. در کلاس، ششدانگ حواسمان را جمع میکردیم تا مبادا کلامی از دهان معلم بیرون آید و ما از آن جا بمانیم. همهی بار تحصیل بر دوش خودمان بود. اگر ساعتی از پدر یا مادر انشا میخواستیم، تنها یک «نه» کشدار پاسخمان بود و آن «نه» شانههای خالی از مسئولیت را سنگینتر بر ما مینشاند. معلم در حکم پدر یا مادر بود؛ سخنش بیچونوچرا جاری میشد و ما اطاعت میکردیم.
بزرگ شدیم، مسئولیتپذیر شدیم، ازدواج کردیم و همچنان درس را ادامه دادیم؛ بیپشتیبان، بییار، تنها و یکه، بار زندگی را از هر سو بر دوش کشیدیم.
امروز اما در جلسات انجمن اولیا و مربیان، از خانوادهها میخواهند فرزندانشان را مسئولیتپذیر بار بیاورند؛ فرزندانی که از نخستین روزهای زندگی در دنیای تمها و کادوها و نازپروردگی زیستهاند. در مدرسه، این پدر و مادرند که مواخذه میشوند، نه دانشآموز. بازخوردها به والدین داده میشود، بیآنکه دانشآموز مسئول دانسته شود. نسلی چنین پرورده، چگونه میتواند بار زندگی با حداقل امکانات یا فرزندآوری با کمترین داشتهها را بر دوش گیرد؟ آنان همهچیز را کامل و بینقص و با کمک دیگران میخواهند، بیآنکه خود تلاش کنند و خطاهای خود را دریابند. خطاها به حساب پدر و مادر نوشته میشود؛ این والدیناند که باید پا به پای فرزندشان درس بخوانند، صدا بکشند و بخش کنند.
به امید آن روز که نسلی مسئولیتپذیر و استوار به جامعه تحویل دهیم؛ نسلی که همچون ما، در سرمای برف و یخ، با دستان لرزان اما دلهای گرم، راهی مدرسه شود و بار زندگی را با شجاعت بر دوش گیرد.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری
