تبر و آتش،حکایت بت شکنان امروز
تبر و آتش؛ حکایت بت شکنان امروز
وزیر صهیونیست فریاد زد: «پیکر یحیی سنوار را بسوزانید!» و این فریاد، پژواکی بود از قرون گذشته، از آن روز که ابراهیم خلیل الله، تبر بر دوش، قامت بتها را شکست و آتش را برایش مهیا کردند، بیآنکه بدانند آتش، فرمانبردار خالق است؛ ندا آمد:
«یا نارُ کونی بردًا و سلامًا علی ابراهیم»
در عصر ما، مردی دیگر برخاست از خاک غزه، مردی که با چشمانش سیاهی شب را میدرید و صدایش دیوارها را میلرزاند.
یحیی سنوار، با اراده و آگاهی، بتهای زمانه را نشانه رفت؛ اشغال، تحقیر، معاملههای ننگین و سکوتِ جهانیان.
او از دل زندان برخاست، از شکنجه و انفرادی و به جای زخم، با ایمان سخن گفت. او در برابر دشمن،تردید، سازش و تسلیم و خنجرهایی که از پشت میآمدند ایستاد.
اکنون چون ابراهیم(ع)، پیکر شهیدش را تهدید به آتش کردهاند. اما آتش، بر اهل حق، گلستان است و آرام چون نور حق،
فراتر از شعلههای خشم است و هیچ آتشی، نمیتواند راه مقاومت را خاموش کند؛ راهی که با خون روشن شده، با ایمان ادامه یافته و با حقیقت، جاودانه خواهد ماند.
پس اگر آتش افروختند، شاید باز هم ندا برخیزد:
«یا نارُ کونی بردًا و سلامًا علی یحیی» زیرا بتشکنان، همیشه از آتش عبور میکنند و از دل شعله، گل میرویانند.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری






