چگونه کودکانی آرام تربیت کنیم؟
میش پیغمبر
داستانش را نشنیدهام، اما تمثیلش را شنیدهام.
مادرم-نور بر مزارش ببارد- میگفت: “بعضی بچهها مثل میش پیغمبر هستند؛ آنقدر آرام،با متانت و صبورند که با هر ناملایمتی، چرخ صبرشان از ریل بردباری بیرون نمیرود.”
امروز، هنگامی که آن کودک کُپُل و تُپُل را دیدم، بیاختیار یاد این تمثیل افتادم. راز این آرامی را نمیدانم، اما یقین دارم هر مادری که صاحب چنین فرزندی است، دنیا به کامش شیرینتر میشود؛ چرا که آرامیِ کودک، آرامش خانه است و صبر او، سایهای از بهشت بر زندگی مادر.
آنگاه، دل من به کودکان خودم پر کشید؛ کودکانی که درست در نقطهی مقابل «میش پیغمبر» ایستادهاند. با هر تغییر کوچک، اضطراب در جانشان میدود؛ شبها بیخواب و روزها بیتاب میشوند. آنقدر به مادر میچسبند، در هر جا و هر زمان، که گویی بند نافشان هنوز بریده نشده است. من، با تمام عشق، گاه زیر بار این چسبندگی، درد را در استخوانهایم حس میکنم.
هر کودکی، تمثیل خاص خود را دارد؛ یکی «میش پیغمبر» است، آرام و بردبار و دیگری «کبوتر بیقرار»؛ پرپرزن و مضطرب. یکی درس صبر میدهد، دیگری درس دلبستگی به مادر.
شاید راز خلقت آن «میش پیغمبر» در سکوت و آرامیاش باشد و راز کودکان من در بیتابی و وابستگیشان. هر دو، آینهای از حقیقت خلقتاند: یکی نشان میدهد که آرامش، قدرتی پنهان دارد که بر همه چیز سایه میافکند و دیگری یادآور عشقی است که شدتش به بند دلی تبدیل میشود.
در این میان تنها چیزی که میدانم این است که مادری، هنر است، هنری که بیتابی و اضطراب کبوتر را به صبری به آرامی بره تبدیل میکند.
#به_قلم_خودم
#نقد
#رها_نویسی ✍🏻مریم قپانوری
