حق اولاد در فیش حقوقی
حق اولاد در فیش حقوقی
به یاد دارم روزی را که اضطرار و نیاز، من را به جستوجوی وامی کوچک کشاند. در آن لحظه، دستی کریمانه بیآنکه بداند من کیستم، بیهیچ چشمداشتی، ضامنم شد. تصویری از فیش حقوقیاش را برای تکمیل پرونده فرستاد؛ در آن لحظه چشمانم را بستم برای آرامش دل و پرهیز از وسوسهی اعداد. مدارک را بیتأمل بارگذاری کردم.
اندکی بعد، آن عزیز از مبالغ به ظاهر نجومی در فیشش سخن گفت و آن را «حق اولاد» نامید؛ نعمتی که از برکت پنج فرزندش بر او جاری شده بود. سخنش من را وسوسه کرد تا نگاه دوبارهای به تصویر فیش حقوقیاش بیندازم. دیدم آن ارقام چندان هم نجومی نبودند؛ اما در نگاه او، همان اندک، تجلی لطف خداوند و سرمایهای از جنس عشق و نسل بود.
اما سهم فرزند من از فیش حقوقیام عددی افزوده بر حقوق نیست، سهم او اشکهای بیامانش در کُنج خانه، ده روز پس از تولد؛ آنگاه که ناگزیر، او را با شیشهای شیر مادر تنها گذاشتم. امروز نیز، هر صبح که کودک شیرخوارم را به دست مربی میسپارم، سهمش از فیش حقوقی من، ریشریش شدن دل آن مربی و گریههای بیپایان اوست.
چه سنگین است که گاه در کسوت خدمت به دین و جامعه، باید از خویش و فرزندت بگذری؛ برای هدفی والاتر، هدفی که در هیچ عدد و رقم نمیگنجد و ارزشش فراتر از هر فیش حقوقی است. شاید این همان «حق اولاد» حقیقی باشد؛ حقی که در ستونهای حسابداری جایی ندارد اما در آرامش روح و روان فرزندت تجلی مییابد.
به امید روزی که سهم کودکان ما از فیشهای حقوقی، اشک و جدایی نباشد، بلکه آسایش، امنیت و لبخند باشد.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻 مریم قپانوری
