فصل انجماد
خدایا تو آنی که دانی توانی به آنی کشانی جهانی به فانی..
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل انجماد رسیده است و قلب ها یخ زده است…
معاویه مرده است ویزید بر اریکه خلافت تکیه داده است.یزید بر خلافت خویش از مردم بیعت می ستاند..رؤیای صادقه پیامبر صدق، به تمامی تعبیر یافته است.منبر رسول خدا(ص) همان کرسی خلافت اریکه ای شده است که بوزینگان یکی پس از دیگری بالا و پائین می روند….
امام عاشقان حضرت حسین بن علی (ع) در کعبه،نماز عشق میگذارد.می بایست با چشم دل دید که چگونه کعبه به طواف امام آمده است؟؟!! و چگونه حجر الاسود با او دست بیعت می دهد؟؟!!!
امام حج را به نیت عمره مفرده به پایان می برد..صبح می شود و بانگ الرحیل بر می خیزد…او عظم کوفه دارد….آری کوفه!!! این نام چه آهنگ ناخوشایندی دارد و چه بار سنگینی از رنج با خود می آورد!!!
ناله های بغض آلود مولای عارفان حضرت علی بن ابی طالب (ع) از فاصله قرنها تاریخ به گوش میرسد که با مردم کوفه میگوید: یا أشباه الرجال و لا رجال(ای نامردمان مردم نما!!!)
بلا در کمین نزول است،قافله از راه می رسد،یاران شتاب کنید..می گویند: گناهکاران را نمی پذیرند!! آری گناهکاران را در این وادی راهی نیست اما پشیمانان را می پذیرند!!! زهیر بن قین به خیل عاشورائیان می پیوندد،از کوفه نسیم مرگ می وزد،نسیمی که بوی خون گرفته است.کوفه در تسخیر ابن زیاد است و مسلم این سلاله مطهر،از بالای دار الإماره شهادتین می خواند.
دلها در گرداب شک و تردید است. قلاده دنیا بر گردنها آویخته شده است و سر رشته قلاده ها را شیطان در دست گرفته است..حیرانند !!! نمیدانند می مانند یا می روند؟؟؟!!!
از این سوی سپاه فاجعه نزدیک میشود و از آن سو سیاره سرگردان حربن یزید ریاحی است که در مدار کهکشانی اش با آفتاب وجود حسین (ع) همراه می شود و لاجرم جاذبه مغناطیسی عشق او را به مدار یار سوق می دهد.
حسین(ع) در مرداب وجود گناهکاران چه گوهر نابی دیده است که همچون آسمان در گودال حقیر آب می نگرد؟؟!! امام آفتاب کرامتی است که خود را از ویرانه ها دریغ نمی کند!!!!
آفتاب از امام اجازه می گیرد و در عصر تاسوعا غروب می کند.تا عاشورائی شدن اندک فاصله ای بیش نمانده است..
فرات تشنه،بیابان تشنه تر و امام از هردو تشنه تر..فرات تشنه مشکهای خالی،بیابان تشنه خون امام و امام تشنه عزت است و نه ذلت!!!!
امام پای بر مسلخ عشق می نهد و گردن بر تیغ جفا.. کشتی اجل بر سر منزل خویش رسیده است و این آخرین شبی است که امام در سیاره زمین به سر می برد!!
امام از اصحاب برای خواهر می سراید: والله آنان را آزموده ام و نیافتم در آنان جز جنگ جویانی دلاور و استوار که با باور مرگ در راه من،آن چنان انس گرفته اند که طفلی به سینه مادرش انس گرفته است (موسوعه کلمة الحسین(ع) ص406-407)
هنگامه زوال فردا میرسد.امام در مصاف تاریخ ایستاده است..ظاهر گواه صادق باطن است.. در میان نسبتها حقیقت گم میشود!!!!
ای تیره بختان!! نیک بنگرید که چه می کنید؟؟ فریب مکر لیل و نهار را خورده اید؟؟ این حسین (ع) است که عمامه رسول خدا(ص) بر سر، زره بر تن، ردا بر دوش و قبضه شمشیر در دست دارد. هنوز نیم قرنی از رحلت رسول خدا نگذشته است!!!
ائمه کفر(عمر سعد،شمر بن ذی الجوشن) با رشته اختیار با تمام قوا صف کشیده است. ضعف نفس و جهالتشان،بندگان شهوت را به استخدام خودشان در آورده اند!!!
فریاد از لقمه های گلو گیر دهر!! این مکر لیل و نهار است که آنها را مینوازد.!!!
تیرها می بارند و بشارت بهشت را در مدار نماز،بر سینه چاک چاک و عاشق می نشاند!!! امام و یارانش تکبیرة الإحرام خون بسته اند.آخرین حجابها از میان میرود و آنان هرگز از نماز فارغ نخواهند شد. الذین هم علی صلاتهم دائمون(معارج آیه 23)
آتش جنگ بر افروخته میشود..
تن در دنیا وجان در آخرت سیر میکند.دهر خجل است و آسمان انشقاق می یابد.خورشید چهره از شرم می پوشاند و سوز دل زمین دریاها را می خشکاند!!!
دستان عباس بن علی (ع) بریده شده است و او با بالهای بهشتی سر در آستان یار فدا میکند.
فرشتگان به تماشاگه راز آمده اند..شیون کنان بر سر و صورت می زنند…
فصل انجماد رسیده است و قلبها یخ زده است..قتیل العبرات کشته میشود تا ما بگرئیم و خورشید عالم تاب را به دیار مرده قلب هایمان دعوت کنیم تا برفها را آب کرده و فصل انجماد سپری شود!!!!
راه قافله سالار عشق،راه تاریخ است..آن بانگ الرحیل هر صبح از همه جا بر می خیزد و اگر نه!! این راحلان لبیک قافله عشق،بعد از هزار و اندی سال به کدامین دعوت است که لبیک میگویند؟؟؟!!!
راحلان طریق عشق را می دانند که ماندن نیز در رفتن است!!!!
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)
نویسنده:کوثر نهاوند