قاصدک سکوت
قاصدک سکوت
خستهام. دلم میخواهد ساعتی چند، در سکوتی سنگین و بیپیرایه، از غوغای جهان فاصله بگیرم. آرامشی هست در خاموشی که در فریاد نیست؛ در شکایت و گلایه نیست. چه بسیار گمان میکنیم اگر رنج و اعتراضمان را فریاد کنیم، سبک میشویم؛ اما آنچه سبک میشود، تن است نه جان و پس از گفتن، این ما هستیم که در بند واژهها گرفتار میشویم.
تا زمانی که خاموش ماندهایم، کلمات در زندان عقل و نفس، بیصدا اسیرند. عقل، حقیقت را بیپیرایه میبیند؛ اما نفس، در جولان خویش، واقعیت و کذب را در هم میتند تا زهر خویش را بریزد.
در روایتها آمده: «عقلِ هر کس، پشت زبان اوست.»
تا زمانی که سخن نگفتهای، چون پستهای پرمغز، باوقار و سنگینوزن مینمایی؛
اما وای از آن دم که لب بگشایی و تهی باشی، رسواییات حتمی است.
هرچه نفس قویتر، پستهات پوکتر و هرچه عقل سنگینتر، جانِ سخنت گیراتر و اثرگذارتر. کاش سکوت را بیاموزیم؛ سکوتی که گاه، بلندترین فریادِ حقیقت است.
✍🏻 مریم قپانوری
#نقد
#به_قلم_خودم
