رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

عکسهای رهبری

 

1473911938_1.jpg

اعظم النعمه

17 مرداد 1404 توسط مریم قپانوری

اَعظمُ النِّعمَةِ
پدرم همیشه می‌گفت: “حفظ بدن از جمله‌ی واجبات است. جسم مرکب روح است، تا بدن سالم و سلامت نباشد، نمی‌تواند روح را به پرواز دربیاورد و به مقصد کمال بی‌نهایت برساند.”

امروز وقتی قیافه‌ی آویزان و به هم ریخته‌ی عابری را در کوچه دیدم، یاد همان حرف‌ها افتادم. بنده‌ی خدا دماغش را به زور بالا می‌کشید، دندانهایش ریخته، زانوهایش تا‌ به تا شده، زیرچشم‌هایش گود افتاده و سفیدی آن‌ها به کاسه‌ی خون تبدیل شده بود.

او مرتب در خانه‌‌‌ی همسایه‌ها را می‌زد، چشمانش را پر از اشک می‌کرد تا شاید کسی ترحمی کند و پولی برای خرید نیاز روزانه‌اش به دست بیاورد.

بچه‌ها از او فرار می‌کردند، خانه‌ها او را طرد می‌کردند. صدای خواهش‌ و التماسش بیشتر می‌شد.

گوشه‌ای کنار تیر برق نشست و از سرنوشت غمبارش می‌گفت. از اینکه روزی او هم مثل بقیه زندگی و خانواده‌ای داشته، روزی که با همسر و دوفرزندش زندگی می‌کرده و امروز نمی‌داند آن‌ها کجا هستند و چکار می‌کنند؟!

صدای کشیده شدن پاهایش روی زمین می‌‌آمد و او بدون هیچ مددی کوچه را به مقصد نمی‌دانم ترک کرد.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
اَعظمُ النِّعمَةِ اَلعافِیةُ فاغتَنِموُها لِلدُّنیا وَ الأخرة.
بزرگترین نعمت، عافیت و تندرستی است. شما آن را برای دنیا و آخرت خود (هر دو) غنیمت بشمارید.
(تحف‌العقول، ص ١٤٦)

✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

1754643540addiction-250x155.jpg

 نظر دهید »

نوح‌آوند موکب کربلا

17 مرداد 1404 توسط مریم قپانوری

نوح‌‌آوند موکب کربلا
در ژرفای تاریخ، جایی که امواج خشمگین طوفان، آوای نابودی سر می‌دادند؛ نوح نبی الله، کشتی‌ای ساخت از چوب‌های صبور و قیر اندود. این کشتی، نه تنها پناهگاهی برای او و خانواده‌اش، بلکه مأوایی برای جفت جانداران بود تا از گزند عذاب الهی در امان بمانند.
کشتی، مأوای امید بود در دل دریای ناامیدی.

پس از روزها و شب‌های پر اضطراب، طوفان فرو نشست و کشتی نوح، بر قله‌ای در نوح‌آوند(نهاوند) آرام گرفت. این آغاز دوباره‌ای بود، تولدی دوباره برای انسانیت و حیوانات.

آن طوفان آرام گرفت اما دریای دنیا اما همچنان خروشان است و امواج خشمگین بلاها بر ساحل آرزوها می‌کوبند. گردبادهای شک و تردید، قلب‌ها را به لرزه درمی‌آورند و صخره‌های غفلت و نادانی، راه را بر سالکان حق می‌بندند.

مسافران اما در این میان، نوری امیدبخش می‌یابند؛ اینجا در قلب این شهر(نهاوند) سفینة النجاة، لنگر انداخته است. مسافران و زائران اربعین چشم انتظار سپیده دم در جاده‌ی بی انتهای این شهر قدم برمی‌دارند تا خود را به سر منزل مقصود برسانند.

✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

1754643446hoshaai-1_2_.png

 نظر دهید »

دنیای آدم‌بزرگ‌ها

15 مرداد 1404 توسط مریم قپانوری

دنیای آدم‌بزرگ‌ها
درایوان لَم داده بودم، با انگشت شستم رواقم را زیر و رو می‌کردم. صدای خانم همسایه می‌آمد. دخترم را سرزنش می‌کرد که چرا عروسکش را بیرون برده و دخترش آن را تکه‌تکه کرده است؟! به جای اینکه معذرت‌خواهی کند یا دخترش را سرزنش کند، دختر ساده و بی‌ریای مرا نکوهش می‌کرد.
لحظه‌ای دلم به حال دخترم سوخت و حرصم به جهت این‌همه کبر و غرور درآمد.
اصلا این‌ها اوصاف یک متکبر است. آدمی که به خاطر کبر و غرورش نمی‌خواهد اشتباهش را بپذیرد و بدتر از آن، دیگران را مقصر‌ جلوه می‌دهد.
در دنیای ما آدم بزرگ‌ها هم آمریکا؛ خونخوار و استکبار جهانی، با غرور از حمله‌اش به ایران و تاسیسات هسته‌ای می‌گوید. ما را مقصر جلوه می‌دهد که نباید فعالیت هسته‌ای داشته باشیم. اما ما همان طفل‌معصوم ساده و بی‌آلایش نیستیم که تسلیم غُلدُری و سیاست‌های خبیثش بشویم.
قرآن کریم می‌فرماید:
ولاتصعر خدک للناس و لاتمش فی الارض مرحا ان الله لا یحب کل مختال فخور
لقمان آیه17.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

1754455320366098_945_1576479175_75968.jpg

 نظر دهید »

ارابه‌ی خیال

15 مرداد 1404 توسط مریم قپانوری

ارابه‌ی خیال
سوار ارابه‌ی خیالم می‌شوم. من را به بالاترین هدف از اکنون خودم می‌برد. طولانی‌ترین سفر‌ با اولین قدم شروع می‌شود.

قدم‌ها یک‌به‌یک پیش می‌روند. عمود به عمود، خیمه به خیمه، موکب به موکب. هرچقدر نزدیک‌تر می‌شوم ذوق و شوقم بیشتر و نفس‌هایم تند‌تر می‌شود. قلبم می‌خواهد از سینه‌ام پَر بکشد. این من هستم؟!

چشمانم ذوق زده است، در دو راهی بین الجنان؛ وادی ایثار و شهادت گیر می‌کنم. رو به کدام گنبد و ضریح؟! باب الحوائج یا سیدالشهدا؟

لب‌هایم با کودکان حرم، شعر عطش، ساقی و مشک را می‌سُراید. چشمانم کعب نی را دنبال می‌کند. دستم در دستان طفلی سه‌ساله به اسارت می‌رود. قلبم در کنار گودالی پرخون با مادری قدکمان ضجه می‌زند. پاهایم با قافله‌ی بدون سپه سالار، درد خار مغیلان را می‌چشد.

همه جا کربلاست، بار بُگشایید یاران. نوای روضه خوانی جبرییل و میکاییل فضا را عاشورایی کرده است.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

1754455056thm_717_712456_282.jpg

 نظر دهید »

فقر شخصیتی

14 مرداد 1404 توسط مریم قپانوری

فقر شخصیتی
برایم همیشه سوال بود؛ او در همه‌ی درس‌هایش مشکل داشت و نمرات افتضاحی می‌گرفت، اما چطور در حفظ شعر آنقدر نمره‌اش بالا بود؟!
یک‌روز که هردو روی نیمکت چوبی خشک و جیرجیردار مدرسه نشسته بودیم، خانم معلم برگه‌ی امتحانی هردوی ما را بهمان داد. نمره‌ی او بیست شده بود و من با اینکه کلی آن شعر‌ها را حفظ کرده بودم، هفده شده بود. خیلی اعصابم خورد بود. نه از نمره‌ی بیست او؛ بلکه از نمره‌ی پایین خودم.
تا اینکه روز امتحان بعدی رسید من مثل همیشه کلی زحمت کشیده و شعر را حفظ کرده بودم. برگه‌ی سوالات را گرفتم و آن‌ را پر کردم. نیم‌نگاهی به دوستم انداختم. او آشفته و مضطرب به داخل کیفش می‌رفت و سر بیرون می‌آورد و می‌نوشت.
بعد از امتحان یواشکی نگاهی به داخل کیف بازش انداختم. باورتان نمی‌شود چه دیدم؟! کتاب نیمه باز فارسی که تا خورده و روی همان صفحه‌ی امتحان دولا شده بود.
آن روز فهمیدم که هر بیستی بیست نیست و ارزش بالا بودن و نمره‌ی الف بودن را ندارد.
✍🏻مریم قپانوری
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 48
  • ...
  • 49
  • 50
  • 51
  • ...
  • 186
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • مدیریت اقتصادی در خانه
  • چراغ علاء الدین
  • چگونه نام و یاد اهل بیت (ع)را زنده نگه داربم؟
  • تب واکسن،بغض شهادت
  • حقوق والدین بر فرزندان
  • آنچه که از پدر به ما به ارث رسیده است
  • راه رسیدن به خدا
  • رقص عقربه‌ها در بلندترین شب
  • یلدای پرتقالی
  • چگونه یلدایی متفاوت برگزار کنیم؟
  • متن تبریک ویژه شب یلدا
  • خیاط زندگی
  • نازپرورده و خود شیفته
  • راهکارهای داشتن زندگی بهتر
  • چگونه یلدایی خاص برگزار کنیم؟
  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب

کاربران آنلاین

  • نجمه همتيان
  • زینت السادات میری

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس