عکسهای رهبری
هفتمین روز از شهادت امام حسین(ع) از راه میرسد….
یعنی هفت روز است که آنچه پیامبراکرم(ص) خبرش را داده بودند،بی بی دوعالم خانم زینب کبری(س) با چشم خود دیده است….
نمیدونم فرصتی برای خانم و کاروان آزاده اش پیداشده که عزاداری کنند یانه؟؟!!
اون کوچولوئی که از کاروان جامونده بود،چگونه روز هفتم را گذرانده است؟!
معمولا کسی که داغ می بینه،هروقت که خاطرات گذشته را به یاد میاره ،داغش تازه تر میشه.
هنوز داغ شهدای کربلا تازه است. هنوز خون پاک شهدا خشک نگردیده.
اونها خیلی بهانه برای گریه کردن دارند
روضه خوانی(زبان حال) خانم زینب کبری(س) در شب هفت شهدای کربلا
خودم دیدم که جسم باغبانم
سراپا باغ گل از زخم تن بود
خودم دیدم که از بالای نیزه
چهل منزل نگاه او به من بود
خودم دیدم که بال بلبلان سوخت
خودم دیدم که گل نقش چمن بود
خودم دیدم به صحرا یوسفم رفت
که جسمش پاره تر از پیرهن بود
خودم دیدم کبوترهای معصوم
همه سر زیر پرها برده بودند
خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در بر کشیدم اکبرم را
خودم دیدم که عباس تشنه جان داد
چه جانی بر لب آب روان داد
#محرم95
#بیرق_عزاء
#دلنوشته
هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم
هفتمین روز جدائی است بیا گریه کنیم
داغ گلهای خدائی است بیا گریه کنیم
در شب هفتم گلهای به خون خفته خویش
فاطمه کرببلائی است بیا گریه کنیم
کس چه داند که در این شب به اسیران چه گذشت
یا به زینب زغم داغ شهیدان چه گذشت
بر یتیمان حسین از غم هجران چه گذشت
نوبت عقده گشائی است بیا گریه کنیم
مگر امشب شب هفت گل زهرا نَبُود
یاکه در کوفه چنین رسم خدایا نَبُود
راه تسکین یتیمان سر بابا نَبُود
عجبا این چه عزائی است بیا گریه کنیم
بر سنان رأس شهیدان شده فانوس عزاء
کف زنان خنده کنان در بر چشم اسرا
خاندان شهدا بر سر بازار چرا
که به پا شور و نوائی است بیا گریه کنیم
کوفه را کشتن مهمان روش زندگی است
بر یتیمان وی،آزار برازَندگی است
تسلیت،کعب نی وسیلی و آوارگی است
گریه بردرد دوائی است بیا گریه کنیم
کوفیان در بر ما این همه غوغا نکنید
بهر همدردی ماهلهله بر پا نکنید
بانوان را به چنین حال تماشا نکنید
که عجب حال و هوائی است بیا گریه کنیم
هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم
#محرم95
#بیرق_عزاء
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد…..
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد……
اینجا دل بی قرار یار است……..
آسمان چشم ها آفتابی نیست….
،قلبها در سجود و تلاطم دریای عشق است…..
هنگامه سجود است بخوان!!!!! حَی علی الصَلاة
پی قدقامت تیرها بخوان!!!!!!!! أشهد أن لا إلا إلا الله
ساقی عطشان چه در لب جوی میکند؟؟ بزن مشک خالی اندر آب!!!!!
زدی برآب دو دستت را اما!!!!!!! لِمَ تُحَرِمُ ما أَحَلَ اللُه لَک
به قتلگاه بیا همسفرم!!!!!!!!! قُل سیروا فی الأرض….
خیمه ات را چه شد سالار؟؟ کِه بر آتش جنباندش؟؟ قُتِلَ أصحابُ الأُخدود
تیر سه شعبه از چه بر تارک وجود نشست؟؟؟ تَبَت یَدا أَبِی لَهَب!!!!!!!!!!
حرامیان گرسنه بر سینه تو چه میکنند؟؟ مُلِئَت بُطونُهُم مِنَ الحرام!!!!!!!!!
طشت طلا از چه رنگش چون مس شد؟؟ أُفِ لَکُم وَلِما تعبدون مِن دون الله!!!!!!
کوثر سه ساله ات از چه نیلگون شد؟؟أَفَتَری علی الله کِذبا أَم بِه جِنَة!!!!!!!
.نفس ها با صوت ما رأیتُ إلا جمیلا به شماره افتاده است….هیهات من الذلة
السلام علیکم یا أهل بیت النبوة
اللهم فضاعف علیهم اللعن منک والعذاب العلیم
از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت از پیامبر اکرم (ص) روایت کرد که:
روز قیامت برای فاطمه(س) خیمه ای نورانی افراشته شود و حسین(ع) در حالی که سرش را در دست دارد(بسوی او) رو میکند. هنگامی که بانو او را می بیند فریاد و ناله ای سر میدهد که در آن جمع هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلی نمی ماند مگر آنکه برای او می گرید
خداوند حسین(ع) را برای آن بانو به نیکوترین شکل جلوه می دهد وحسین(ع) بدون سر با قاتلانش ستیزه میکند
خداوند برای من(پیامبر) کشندگان او را وزمینه سازان کشتن او وهرکس که در ریختن خونش شریک بوده اند را جمع میکند، من آنان را تا آخرین نفر میکشم،سپس زنده میشوند و امیر المؤمنین(ع) آنان را میکشد،پس زنده میشوند و حسن(ع) آنان را میکشد،سپس زنده میشوند و حسین (ع) آنان را میکشد و کسی از خاندان ما باقی نمی ماند مگر آنان را می کشد.
در این هنگام خشم ها فرو می نشیند و اندوه فراموش میشود
لهوف ص 134
#بیرق_عزاء
#محرم95
برای دشمن سیاهی لشگر هم نباش!!!!
ابن رباح می گوید:مردی نابینا را دیدم که در ماجرای شهادت امام حسین(ع) حضور داشت، از او درمورد نابینائیش پرسیدم،گفت:
من یکی از ده نفری بودم که در شهادت آن حضرت حاضر بودم،ولی نه نیزه ای زدم،نه شمشیری ونه تیری.
پس از شهادت او به خانه ام باز گشتم و پس از خواندن نماز عشاء خوابیدم.درخواب شخصی نزدم آمد و گفت: پاسخ رسول الله را بده
گفتم: مرا با او چکار؟؟ گریبانم را گرفت و مرا به سوی آن حضرت کشاند.
دیدم پیامبر در بیابانی نشسته و آستین هایش را تا آرنج بالا زده،حربه ای شبیه نیزه کوچک در دست دارد و با آن نُه رفیق مرا میکُشد،هر ضربه ای که به آنان میزند آتش از وجودش زبانه میکشد.نزدیک آن حضرت شدم و برابرش به زانو افتاده،گفتم: سلام بر تو ای رسول خدا. پاسخم رانداد .مدتی درنگ کرد.سپس سرش را بالا آورد وفرمود:
ای دشمن خدا ! احترامم رانگه نداشتی ،خاندانم را کُشتی و حق مرا مراعات نکردی و کار خود را انجام دادی!؟
عرض کردم : یا رسول الله! به خدا سوگند نه شمشیری فرود آوردم و نه نیزه ای زدم ونه تیری انداختم.
فرمود:آری، ولی(برای دشمن) سیاهی لشگر شدی. به من نزدیک شو، به آن حضرت نزدیک شدم ،ناگاه (دیدم) تشتی پر از خون بود. به من فرمود:
این خون فرزندم حسین(ع) است. پس مقداری از آن خون به چشمم کشید. بیدار شدم و (از آن زمان) تاکنون چیزی نمی بینم.
لهوف 133
#بیرق_عزاء
#محرم95