روزگار بعد از نبی(ص)
روزگار بعد از نبی(ص)
روزی بود که آسمان گریست؛ نه از باران، که از فقدان خورشید نبوت. پیامبر رفته بود، و هنوز عطر حضورش در کوچههای مدینه میپیچید اما در همان روزهای بیپناهی، سقیفه برپا شد؛ نه برای همدلی، که برای کنار زدن وصی.
علی، آن کوه صبر و علم، در خانه ماند و در دل، زخم سکوت را پروراند.
مردم، به جای بیعت با حقیقت، به سایهها پناه بردند.
و امروز، جمعه است. باز امامی نیست در میان ما. نه از رحلت، که از غیبت و باز مردم، در سقیفههای مدرن، سرگرماند.
نه با شمشیر، که با غفلت. نه با بیعت، که با بیتفاوتی.
دل تاریخ، دو روز را به یاد دارد:
روزی که علی را تنها گذاشتند و جمعهای که هنوز مهدی را نخواندهاند.
هر دو روز، سنگیناند، بیاماماند.
هر دو روز، داغاند. هر دو روز، از مردم زخم خوردهاند.
اما این بار، ما میتوانیم سقیفه را بشکنیم. میتوانیم غربت را پایان دهیم.
میتوانیم صدای «عجل علی ظهورک» را از دلها به لبها بیاوریم. نه با شعار، که با شعور. نه با انتظارِ بیحرکت، که با حرکتِ منتظرانه.
جمعهها را میتوان از داغ به نور رساند، اگر دلهایمان، خانهی حضور شود. اگر هر جمعه، عهدی تازه ببندیم با امامی که هنوز چشمانتظار است.
این جمعه، میتواند آغاز باشد، آغازبازگشت، آغاز بیداری، آغاز پایانِ غربت.
#به_قلم_خودم
#سوژه_هفتگی
✍🏻مریم قپانوری
