رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

عکسهای رهبری

 

1473911938_1.jpg

دستور عقب نشینی

17 آبان 1395 توسط مریم قپانوری

وقتی با راهپیمائی اربعین دشمن عقب نشینی میکند!!!!
به متوکل عباسی خبر دادند که جمع زیادی از اطراف به زیارت قبر امام حسین(ع) میروند.او یکی از سرداران سپاه خویش را با انبوهی از سپاهیان به آن منطقه روانه کرد تا آثار قبر رامحو ومردم را از زیارت بازدارند.چون به کربلا رسیدندمردم شورش کرده علیه آنها به مقابله برخاستند..
آن سردار ماجرا را به متوکل مکتوب کرد.متوکل در پاسخ نوشت:فعلا به کوفه برو و چنین وانمود کن که از طرف من جهت رسیدگی به امور مردم آن سامان مأموریت داری تا در آینده اوضاع را بررسی کنیم..(این یعنی فرار وعقب نشینی دشمن)
کامل الزیارات ص872

آمریکا،اسرائیل،داعش و دشمنان تشیع بدانید!!!!!! ما تا کربلا رهسپاریم تا شما را از سرزمینهای اشغالی سوریه،لبنان،عراق و….بیرون کنیم!!!!!!!!

پس فرار را بر قرار ترجیح بدهید!!!!!!!

1478491887_2.jpg

 نظر دهید »

فضایل و مناقب امام حسن(ع)

16 آبان 1395 توسط مریم قپانوری

تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی (ع) فضایل و مناقبی را ذکر کردند که برخی از آنها چنین است:

1. نام گذاری امام حسن از سوی خداوند

جابر بن عبدالله می گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن (ع) را به دنیا آورد، به امام علی (ع) گفت: برایش نام انتخاب کن. علی (ع) فرمود: من در نام گذاری این فرزند بر پیامبر (ص) پیش نمی گیرم. قنداقۀ امام حسن را خدمت رسول الله (ص) آوردند و گفتند، یا رسول الله، برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: در این نام گذاری بر خدای متعال سبقت نمی گیرم. پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد (ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون است نسبت به موسی، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر (ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام گذاری کن. پیامبر فرمود: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبر.

پیامبر (ص) فرمود: زبان ما عربی است! پس جبرئیل در جواب گفت: او را حسن نام بگذار و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[1)

2. امام حسن (ع) سرور جوانان بهشت

جابر از پیامبر (ص) نقل می کند: هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی (ع) نگاه کند.(2)

3. هیبت و ابهت امام حسن (ع) هیبت رسول خدا (ص)

ابن علی رافعی از پدرش، از جده اش زینب دختر ابی رافع، نقل می کند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین (ع) خدمت رسول الله (ص) رسید … و فرمود: این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز، پیامبر (ص) چنین دربارۀ آنها فرمود: “حسن هیبت و ابهت مرا دارد، و اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است". مؤید این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است. کسی در شرافت بعد از رسول خدا (ص) به حسن بن علی (ع) نرسیده است. وی می گوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن (ع) از مرکبش پایین آمد و پیاده می رفت از همراهانش کسی نماند، مگر این که او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه می رفت.(3)

4. امام مجتبی (ع) شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص)

از انس بن مالک نقل شده است که کسی در شباهت به رسول الله (ص) مانند حسن بن علی (ع) نبود.(4)

5. شدیدترین ابراز محبت های رسول خدا (ص) نسبت به امام مجتبی (ع)

در کتاب صحیح مسلم روایتی است که پیامبر (ص) دربارۀ امام حسن می فرماید: “من حسن را دوست می دارم، خدایا تو نیز او را و هر کسی که او را دوست می دارد، دوست بدار".[5]

در روایتی دیگر از براء بن عازب آمده است، من دیدم که حسن بر دوش رسول الله (ص) بود، در حالی که می فرمود: “خدایا من او (حسن) را دوست می دارم، تو نیز او را دوست بدار".[6]

6. زهد و عبادت امام حسن (ع)

در کتاب امالی آمده است: امام مجتبی عابدترین، زاهدترین و با فضیلت ترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج می شد، با پای پیاده می رفت و گاهی هم پا برهنه، امام حسن (ع) زمانی که یاد مرگ می کرد می گریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد.[7]

7. بذل و بخشش در راه خدا

امام مجتبی اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در این باره آمده است. علامه مجلسی صاحب کتاب بحار الانوار از حلیة الاولیاء نقل می کند: امام حسن (ع) دو بار تمام زندگی اش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد.[8]

8. تواضع و محبت نسبت به فقرا

ابن شهر آشوب در کتاب الفنون از احمد مؤدب و کتاب نزهة الابصار از ابن مهدی نقل می کند: امام حسن (ع) در حال گذر از جایی بود، دید عده ای از فقرا بر زمین نشسته اند و مقداری نانِ خشکِ خورد شده در سفرۀ آنها است و مشغول خوردن هستند، از حضرت دعوت کردند از آن نان خشک میل کند، حضرت از مرکب پیاده شد در کنارشان نشست و از آن نان میل کرد، به برکت وجود امام نان آن قدر زیاد شد که همه از آن خوردند و سیر شدند، پس از غذا امام مجتبی (ع) از آنها دعوت کرد و در منزل خود از آنان پذیرایی نمود و … .[9]

مشابه این گونه روایات و ده ها آیۀ قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است[10} و به همین مقدار درباره آن حضرت اکتفا می کنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن (ع) همین مقدار بس که آن حضرت از اهل بیت (ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[11] و از کسانی است که رسول خدا (ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.[12]
1) إعلام‏ الوری، ج 1، ص 211- 212.

[2] إعلام‏ الوری، ج 1، ص 211.

[3] إعلام‏ الوری، ج1 ، ص 212.

[4] بحارالأنوار، ج 43، ص 338

[5] بحارالأنوار، ج 37، ص 74.

[6] همان.

[7] امالی، شیخ صدوق، ص 179.

[8] بحارالأنوار، ج 43، ص 340.

[9] ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 24.

[10] فضائل الخمسة من الصحاح الستة، فیروز آبادی.

[11] تفسیر آیۀ تطهیر در تفاسیر المیزان، نمونه و…

[12] تفسیر آیۀ تطهیر ؛ و کتاب های پیرامون مباهله.

 نظر دهید »

خون جگر....

16 آبان 1395 توسط مریم قپانوری

قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبان های پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسین بن علی بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
“میثم” که سخن از دل سوزان تو می گفت
شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان

غلامرضا سازگار
#صفر1438
#کریم_اهل_بیت_ع
#امام_حسن_مجتبی_ع
#ناب_11

 نظر دهید »

عزادار...

16 آبان 1395 توسط مریم قپانوری

اربعین آمد و زهراست عزادار حسین
دل غمین زینب کبری است عزادار حسین
*کاروان اسرا می رسد از شام بلا*
*کربلا کعبه دلهاست عزادار حسین*
کاروانی که چهل منزلش آزار رسید
رنج ها بر سر هر کوچه و بازار رسید
*غم به همراهی شان از در و دیوار رسید*
*باشد این قافله پیداست عزادار حسین*
آمده قافله غم سر قبر شهدا
تادهد شرح اسیری عزیزان خدا
*شمع قبر شهدا تا که شود اشک عزاء*
*شاهد ِحادثه تنهاست عزادار حسین*
بر سر قبر حسین آمده با عشق و امید
عمه و مادر و هم خواهر و هم دخت شهید
*رفته با موی سیاه،آمده با موی سفید*
*روضه خوانی که سراپاست عزادار حسین*
آن که پر خون تن صد چاک برادر دیده
چند گلبوسه از آن حنجر بی سر چیده
*زیر گِل بنگرد اکنون گلش خوابیده*
*گوید ای همسفر این جاست عزادار حسین*
نقل از کتاب اصول مداحی خانم ناصری نژاد ص451

اربعین

 1 نظر

تیشه اشک....

16 آبان 1395 توسط مریم قپانوری

باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد
ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد
سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد
پاره های دلم از چشم تر آید بیرون
وز نیستان وجودم شرر آید بیرون

دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید
آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید
اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید
گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید
مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال
پیش تا از حرم الله کنیم استقبال

جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوة مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
پیرهن پاره کن و جامة احرام بپوش
اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش

جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن
ناله با سوز درون علی و آل بزن
بر سر و سینة خود در همه احوال بزن
خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن
چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین
ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین

جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
اشک جاری به رخ از دیدة دریایی کن
دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن

گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید
ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشباز اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبرا آید
حرمی روی به بین الحرمین آوردند
از سفر نالة ای وای حسین آوردند

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
گودی قتلگه و علقمه را می دیدند
هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند

آب بر سینة خود دید چو تصویر رباب
عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب
جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب
شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب
یاد شش ماهه و گهوارة او می افتاد
به دو دستش حرکت های خیالی می داد

نفس دخت علی شعلة ماتم می شد
قامت خم شده اش بار دگر خم می شد
تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد
پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد
حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد
یادش از بوسة جد و پدرش می آمد

باز هم داغ روی داغ مکرر می دید
باغ آتش زده و لالة پرپر می دید
لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید
فرق بشکستة عباس دلاور می دید
رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش
داغ ها بود که شد تازه درون جگرش

گریه آزاد شده بغض گلو را بسته
کرده فریاد درون حنجره ها را خسته
داغداران همه فریاد زنند آهسته
ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته
اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد
گریة زینب کبری همه را آتش زد

گفت ای همدمم از لحظة میلاد حسین
ای سلامم به جراحات تنت باد حسین
از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین
آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین
من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم
همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم

حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی
در بیابان بلا برده رهایم کردی
گاه در گوشة گودال دعایم کردی
گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت
جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت

کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم

روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین

دشمنان از سر کویت به شتابم بردند
بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند
به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند
با سر پاک تو در بزم شرابم بردند
شام را سخت تر از کرببلا می دیدم
سر خونین تو در طشت طلا می دیدم

شامیان روز ورودم همگی خندیدند
سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند
عید بگرفته همه جامة نو پوشیدند
لیک با زلزلة خطبة من لرزیدند
گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام
کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود
آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود
و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود
ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود
“میثم” ابیات تو چون شعلة ظالم سوزند
تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند
*استاد حاج غلامرضا سازگار***

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 105
  • 106
  • 107
  • ...
  • 108
  • ...
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 112
  • ...
  • 113
  • 114
  • 115
  • ...
  • 185
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • چگونه نام و یاد اهل بیت (ع)را زنده نگه داربم؟
  • تب واکسن،بغض شهادت
  • حقوق والدین بر فرزندان
  • آنچه که از پدر به ما به ارث رسیده است
  • راه رسیدن به خدا
  • رقص عقربه‌ها در بلندترین شب
  • یلدای پرتقالی
  • چگونه یلدایی متفاوت برگزار کنیم؟
  • متن تبریک ویژه شب یلدا
  • خیاط زندگی
  • نازپرورده و خود شیفته
  • راهکارهای داشتن زندگی بهتر
  • چگونه یلدایی خاص برگزار کنیم؟
  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید

کاربران آنلاین

  • sam mif

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس