رهروان عشق

رهروان عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • رهروان عشق

شیطنت به وقت کودکی

17 مهر 1404 توسط مریم قپانوری

شیطنت به وقت کودکی

سلام مامان جان،
می‌دانیم این روزها گاهی صبر و آرامشت را به چالش می‌کشیم؛ به‌ویژه آن هنگام که در کلاس‌های آنلاین مشغولی یا گوشی در دست داری. اما باور کن، تمام شیطنت‌هایمان تنها برای آن است که نگاه پرمهرت را به سوی خود جلب کنیم.

من، محمدجواد کوچولوی یک‌سال‌ونیمه، عاشق بازی با آبم. هر لیوان آب برایم دریایی‌ست بی‌کران و دستانم همانند پاروهایی‌ست که قایق خیال را در آن به حرکت درمی‌آورد. لمس وسایل برقی، فروکردن دوشاخه در پریز و تماشای چرخش و حرکت و مکش وسایل، برایم شگفت‌انگیز و پرهیجان است.
در آغوش گرم تو یا بابا، آرامشی بی‌بدیل را تجربه می‌کنم. خوردن با دست، مالیدن کشک و ماست بر فرش، ریختن قند در فنجان چای، بازگذاشتن درِ یخچال و استشمام هوای سرد، کشیدن غذا با ملاقه، بالا رفتن از چهارپایه و ایستادن بر دیگ زودپز، خاموش و روشن کردن فندک آبگرم‌کن و فوت‌کردن شعله‌های گاز، همه و همه، تنها گوشه‌ای از استعدادهای نهفته‌ام هستند که شاید روزی، با دستان پرمهر و انگیزه‌بخش تو، به جهانی از ایده و اختراع بدل شوند.

من، حلما، دختر سه‌ساله‌ات، گاه بی‌اشتها تو را پای اجاق می‌نشانم تا برایم سیب‌زمینی سرخ کنی؛ تنها برای آن‌که عشق و علاقه‌ات را در عمل ببینم. گاهی دستشویی نمی‌روم تا با لحن مادرانه‌ات التماس کنی که شلوارم را خیس نکنم. دوست دارم در همه چیز، همچون حانیه با من رفتار شود؛ اگر او به مدرسه می‌رود، من نیز باید به مهد بروم تا از قافله عقب نمانم.
وقتی مکالمه عاشقانه‌ات با بابا را نیمه‌کاره می‌گذارم و خودم محبت او را جلب می‌کنم، حس خوبی دارم. گاهی از توجه بیشترتان به محمدجواد دلگیر می‌شوم؛ درست است که او کوچک‌تر است، اما من نیز برای جلب محبتت، کفش و لباس نمی‌پوشم. خواهش می‌کنم این‌قدر به محمدجواد نچسب! با اینکه او را بسیار دوست دارم.

اما من، حانیه، دختر بزرگ خانواده، دوست دارم همه چیز فقط برای من باشد. خودخواهی‌ام بی‌حد و مرز است. می‌دانم که تلاش می‌کنی میان من و حلما در خرید لباس و گرفتن هدیه تفاوتی نگذاری، اما وقتی کنارم می‌نشینی و در انجام تکالیفم کمکم می‌کنی، نمی‌خواهم کسی جمع دونفره‌مان را برهم بزند.
کاش فقط مامان من بودی، نه مامان حلما و محمدجواد.
راستی، از اینکه کنار بابا می‌نشینی و خودت را لوس می‌کنی خوشم نمی‌آید؛ آخر او بابای من است، نه بابای تو!
از اینکه نزد بابا از من بدگویی می‌کنی تا خودت عزیزتر شوی و من طرد شوم، دلگیرم. شاید گمان می‌کنی برای تربیتم از بابا کمک می‌گیری، اما من و بابا رابطه‌ای دخترانه و عمیق داریم که هیچ‌یک از حرف‌های بی‌ارزش تو آن را خراب نمی‌کند. پس سعی نکن خودت را خوب جلوه بدهی.

راستی، امروز روز جهانی کودکان است.
روزمان مبارک 🌸

#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: دینی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

موضوعات

  • همه
  • احکام نو پدید
  • اخبار
  • به سوی ظهور
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • تبلیغات
  • حجاب و عفاف
  • درباره مدیر
  • دفاع مقدس
  • دلنوشته ها
  • دینی
  • دینی،سیاسی
  • دینی،مذهبی،سیاسی
  • روز مادر
  • سواد رسانه ای
  • سیاسی
  • سیاسی
  • سیاسی،دینی
  • عکس نوشته
  • عکس نوشته ها
  • مذهبی،دینی
  • نسیم خدا
  • نوروز 96

آیتم ها

  • راهکارهای داشتن زندگی بهتر
  • چگونه یلدایی خاص برگزار کنیم؟
  • راهکارهای ساده زیستی در زندگی
  • چگونه قدردان زحمات دیگران باشیم؟
  • چگونه با فرزند خوانده خود رفتار کنیم؟
  • نجوای عروس با مادرشوهر
  • باران اشک بر زمین بی‌تاب
  • رنج کشیده، به یاد مادران آسمانی
  • زیر نور خورشید
  • راهکارهای حفظ عزت در زندگی مشترک
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادر
  • چگونه فرزندانی مسئولیت پذیر تربیت کنیم
  • خش‌خش فرصت‌ها
  • غنچه‌های شهادت بر دامان مادرشهید
  • چگونه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شویم؟
  • چگونه معامله‌ای پرسود داشته باشیم؟
  • بی وزنی....
  • چگونه یک مادر و مربی باشیم؟
  • پله پله تا ملاقات خدا

کاربران آنلاین

  • مریم قپانوری
  • صفيه گرجي

ساعت

ساعت فلش

کد موس یا ضامن آهو

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس