عَلَم به دست
عَلَم به دست
از همان کودکی، دلم پرچم میخواست.
دلم میخواست پرچم را بگیرم، بلند کنم، بالا ببرم، انگار که پرچم، زبان دل من بود؛
رنگها و موجهایش، حرفهایی داشت که هیچ زبانی نمیگفت.
در نیمه روز خونین کربلا،تا وقتی عَلَم در دست علمدار بود دلها آرام بود، قدمها استوار، هیچ واهمهای نبود،اما آن روز،
وقتی علمدار زمین خورد، همه چیز انگار از عظمت زخمی که بر دلها نشسته بود فرو ریخت و آنگاه،در میان سکوت و حیرت، زنی قدکمان برخاست.عَلم را برداشت با قدرت ایمان خطبه خواند و هیمنهی پوشالی مستکبران و ظالمان را در هم شکست با کلامی که از دل برآمد و بر دل نشست.
امروز اگر علمداران مقاومت در میان ما نیستند، ما دختران این حرم و علمداران مقاومتیم.
پرچمهای حزبالله را به دست میگیریم،
از سر عشق به حقیقت.با خطابههایمان و فریادهایمان،هیمنهی ظالمان را میلرزانیم و پرچم را همچنان بالا نگه میداریم.
#سوژه_هفتگی
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری
