عکسهای رهبری


شهدا زائران خاموش بین الطلوعین
شب جمعه است. دلها بیقرار، چشمها به راه و آسمان کربلا پر از زمزمهی زائران.
این شب، شب زیارت امام حسین علیهالسلام است؛ شبی که زمین و آسمان به هم نزدیکترند و هر دلی که نام شهدا را بر زبان بیاورد، در پیشگاه سیدالشهدا یاد میشود. شهدا، آن ستارگان خاموشنشده، خود شفیعاند؛ هر کس یادشان کند، گویی در صف عاشقان ایستاده و آنها دستش را میگیرند، میبرندش تا آستان خورشید.
بینالحرمین، آن گذرگاه نور، جاییست که دل از دنیا میکَند و به آسمان میپیوندد.
مثل «بینالطلوعین» است؛ همان لحظهی رازآلود میان تاریکی و روشنایی که شب آرام آرام عقب مینشیند و صبح، بیصدا میدمد. در بینالحرمین هم، دل تاریکی را رها میکند و در روشنای عشق حسین، دوباره متولد میشود.
ای شب جمعه! ای شب دلدادگی! ما را در صف زائران بنویس، در صف یادکنندگان شهدا، در صف عاشقانی که از بینالحرمین عبور کردند و در بینالطلوعین دلشان طلوع کرد.
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

لِگامِ تازه
بارها شنیدهایم که «هدف، وسیله را توجیه نمیکند»، اما کجاست آن گوش شنوا و چشم بینا؟
در مسیر رسیدن به امیال پنهان، تخریب و توهین، تمسخر و تهمت، چونان سنگفرشهایی فریبنده، راه را هموار مینمایند؛ غافل از آنکه در پس این ظاهر، سنگلاخهایی از ناسازگاری و ناملایمات کمین کردهاند.
ناسازگاری، آغازیست بر هر توجیه. کافیست انسان احساس کند که هیچچیز بر وفق مرادش نیست؛ آنگاه کرهاسبِ سرکشِ درونش به تاخت میافتد، از موانع اخلاقی چونان مانعهای مسابقه سوارکاری میپرد، تا شاید به مقصدی برسد که خود نیز نمیداند کجاست.
انسان، موجودیست منفعتطلب. هر جا که منافعش در خطر افتد، زمین و زمان را به هم میدوزد تا از آنها پاسداری کند. اگر در این راه، بر حیوانِ درندهی درونش لِگامی نو نزند، زودتر از آنچه گمان میبرد، در درهی نابودی سقوط خواهد کرد. اما اگر سوارکاری ماهر باشد، شیحهی اسبش را به بخارهای آرامِ نفس بدل میسازد؛ بیصدا، بیغرور، اما با وقار.
در جمعی که هر کس از فضل و فضیلتِ علمی و حرفهای خود میگفت، ساعتی درنگ کردم. آنجا دریافتم که علم و مهارت، بهتنهایی بازدارنده نیستند؛ نمیتوانند ملکهی تقوا را در جان انسان نهادینه کنند. تقوا، جز با ریاضت نفس حاصل نمیشود.
ادعا کردن که دیگران را به مقصد رساندهایم، در حالیکه خود هنوز در ایستگاه نخست ایستادهایم، نه تنها ناپسند، بلکه مایهی خسران است. کاش دستکم در بوق و کرنا نکنیم، کاش سکوت کنیم، تا عقلِ ناقصمان از پسِ زبانِ قاصرمان هویدا نشود.ای کاش، اخلاق در رفتار جلوه کند، نه در گفتار.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری

🌿 بزرگداشت شهریار، ستارهای در آسمان ادب و ایمان
در گسترهی بیکران شعر فارسی، نام شهریار چونان فانوسی فروزان است که بر تاریکیهای زبان نور میافکند و هم بر دلهای مشتاق حقیقت نیز پرتوی از ایمان و عشق میتاباند. او شاعری بود که واژه را نه صرفاً برای زیبایی، بلکه برای بیان حقیقت، عشق، و باور به کار میبرد. شهریار، نهتنها استاد سخن، که سالک راه ولایت بود؛ و این را در اشعارش با صداقت و سوز دل به تصویر کشید.
در یکی از ابیاتش، که تجلی روشن دینداری و ولایتمداری اوست، چنین میسراید:
> «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا،
> که به ما سوافکندی همه سایهی هما را»
این بیت، نهتنها سرشار از عشق به امیرالمؤمنین (ع) است، بلکه نشان میدهد که شهریار، شعر را وسیلهای برای تجلی ایمان و ارادت میدانست. او با زبان شعر، دلها را به سوی نور هدایت میکرد و با هر مصرع، پنجرهای به آسمان میگشود.
اما دریغ و درد آنجاست که گاه کسانی، بیآنکه عمق اندیشه و عظمت روح این بزرگان را دریابند، زبان به بیحرمتی میگشایند. آنان که به شهریار و امثال او توهین میکنند، نه شعر را شناختهاند و نه شأن شاعر را. اینان از درک جایگاه والای ادب و فرهنگ بیبهرهاند و در هیاهوی سطحینگری، گوهرهای ناب اندیشه را نادیده میگیرند.
بزرگداشت شهریار، بزرگداشت ایمان، عشق و فرهنگ است. او هم شاعر و هم پیامآور نور بود و ما، اگر قدرش را بدانیم، به حقیقت شعر و شأن انسان نزدیکتر خواهیم شد.
✍🏻مریم قپانوری
#نقد
#به_قلم_خودم

🚦 تقدم فرمان زنده بر قانون مکتوب
در جادهی زندگی، همانطور که رانندهای موظف است آییننامهی راهنمایی و رانندگی را رعایت کند، انسان نیز در مسیر زیست معنوی و اجتماعی خویش، به قوانین و اصولی پایبند است که گاه در قالب اخلاق، گاه در قالب فقه و گاه در شکل عرف و قانون جلوه میکنند. اما همانطور که در خیابان، گاهی فرمان پلیس از متن آییننامه فراتر میرود و باید اطاعت شود؛ اگر چه خلاف قاعدهی مکتوب باشد، در مسیر استنباط احکام نیز گاه فرمان مجتهد بر قواعد اصولی مقدم میشود.
در علم اصول، روایت ضعیف را باید کنار گذاشت؛ چون سندش لرزان است و نمیتوان بر آن بنای استنباط نهاد. اما گاه میبینی که علما بر اساس همان روایت فتوا دادهاند، چون شهرت فتوایی، ضعف سند را جبران کرده است و گاه برعکس، روایتی قوی و مستند وجود دارد، اما علما از آن اعراض کردهاند؛ یعنی با آن مخالفت کردهاند، چون در عمل و فتوایشان ردّی از آن نیست.
در هر دو صورت، آنچه تعیینکننده است، فرمان مجتهد است؛ نه صرفاً قواعد خشک اصولی. همانطور که در خیابان، اگر پلیسی ایستاده باشد و خلاف جهت آییننامه دستور دهد، راننده موظف است از او اطاعت کند. چون او ناظر بر شرایط واقعی و لحظهای است، نه صرفاً بر متن مکتوب.
در واقع آییننامهها، چه در رانندگی و چه در فقه، چراغ راهاند؛ اما فرمان نهایی، گاه از سوی کسی صادر میشود که شرایط را بهتر از متن میفهمد و اینجاست که عقل، تجربه، و تشخیص زنده، بر قاعدهی جامد غلبه میکند.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

زیارت در سبد خرید
پستهای باشد یا سبزآبی، چه فرقی میکند؟
رنگها گاهی فقط بهانهاند؛ بهانهای برای خالیکردن کینههای کهنه، دلخوریهایی که سالهاست در دل ماندهاند و حالا بر سر همدیگر آوار میشوند. زندگی با یک انتخاب اشتباه، یک رنگ جیغ، یک برخورد تلخ، یکدرجه تیرهتر میشود. گویی آسمان به زمین آمده باشد.
وقتی سبزآبی را پرو کرد، تازه فهمیدم تا امروز چقدر در لباسهای سرد و بیروح زندگی کرده. این رنگ، جوانترش کرده بود. اما بگذریم. با تمام صبری که در صف ارسال محصول خرج کردم، آنها را پس خواهم داد. خدا کند پروسهی عودت و ارسال مجدد، باز یک ماه طول نکشد.
خرید اینترنتی یعنی احترام به وقت و زندگی مشتری. در دنیای مجازی، مشتری با اعتماد به تصویر، طرح و شرح کالا، دل میسپارد و این اعتماد، نیازمند عدالت، صداقت و انصاف است؛ چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی.
من، مادری با چند فرزند، روزها بهخاطر کمبود وقت، به خرید آنلاین پناه بردم.
بارها از قیمتها و تنوع اجناس راضی بودم. گاهی فروشنده، همان کالایی را فرستاد که وعدهاش را داده بود. اما امروز، تیر خریدم به هدف نخورد. فروشندهای نابلد، با تأخیر، کالایی اشتباه فرستاد.
با همهی مزایای خرید مجازی؛ صرفهجویی در وقت، تنوع بیپایان، حذف چکوچونههای بیثمر، باز هم گاهی، دل آدم میگیرد از بیدقتیها و من، در دل همین تجربه، آرزو کردم:
کاش دیدارها و زیارتها هم مثل خرید آنلاین، سریع و بیدغدغه بودند.کاش قالیچهی حضرت سلیمان داشتیم، یا طیالارضی که ما را بیهزینه و بیزحمت، به مشهد، کربلا، نجف میبرد.
امروز، در کلاس درس حج، از هزینههای زیارت پرسیدیم. حج امسال، در دل جنگ، به کربلا ختم شد و مشهد به رؤیا تبدیل شده است.
اما هیچ مرکبی، قطاری و مترویی، سریعتر و بلندپروازتر از مرکب تقوا نیست. آن آیه را به یاد آوردم:
“و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.”
روزی بیحساب، مثل همان طیالارض، مثل همان قالیچهی جادویی، فقط نصیب کسی میشود که تقوا دارد.
از آیتالله بهجت (ره) نقل شده “گام اول خودسازی و سیر و سلوک، ترک محرمات و انجام واجبات است. باید واجبات الهی را به اندازه ای که علم داری انجام بدهی و محرمات الهی را نیز به اندازه ای که می دانی، ترک کنی.”
باشد که خداوند، ما را در فهم وظایف و عمل به آنها، موفق بدارد.
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری
