عکسهای رهبری


زن، آینهی حقیقت یا ابزار هیاهو
در روزگاری که معیارهای جهانی، حقیقت را در پای سیاست قربانی میکنند، جایزهای به نام صلح، به زنی اهدا میشود که نه صلح را میشناسد و نه حقیقت را.
ماریا کورینا، زنی از سرزمین ونزوئلا، با لبخندی رسانهای، خود را پیامآور آزادی مینامد، اما در آغوش صهیونیسم و کودککشی آرام میگیرد. او علیه دولت خویش برای فروپاشی برخاسته است.
اکنون، این جایزه را تقدیم میکند به مردی که نامش با خونریزی، تحریم و تفرقه گره خورده است.
آیا این انتخاب، تصادفیست؟
نه، کور عصای خود را گم نمیکند.
جهان غرب، زن را میشناسد؛ میداند که زن، سرچشمهی حیات است؛ زن مادر است، مربی و الهامبخش، پس بر زن با ترویج بیحجابی، القای دینگریزی و با ساختن الگوهای جعلی از «زن موفق» بر او تمرکز میکند.زن را به عنوان ابزار میبیند،ابزاری برای برهم زدن، برای تحریک، برای جهتدهی به افکار عمومی.
زن، از آغاز، سرنوشتساز بوده است. او حاشیهنشین تاریخ نیست، بلکه قلب تپندهی آن است.از خدیجه(س) که با مال و ایمانش اسلام را پناه داد، فاطمهی زهرا (س) که با خطبهاش ستونهای ظلم را لرزاند تا زینب کبری(س) که با فریادش در کاخ یزید، تاریخ را از نو نوشت، حضرت معصومه(س) و نرجس خاتون(س) که با سکوت و حضورشان، مسیر ولایت را هموار کردند. اینها زنانی بودند با حقیقت درونی، تاریخ را دگرگون کردند.
اما امروز، زنانی چون ماریا کورینا، با حمایت رسانههای غربی، به نمادهایی بدل شدهاند که حقیقت را وارونه جلوه میدهند.
زن اگر خود را بشناسد، اگر در مسیر زینب(س) باشد، فریادش روشنگر است.در مسیر فاطمه و زینب(علیهم السلام) باشد، فریب نمیخورد، به تنهایی تاریخ را میسازد،فریاد می زند و حقیقت را احیا میکند. اما اگر در مسیر رسانههای غربی باشد، فریادش پژواک سیاستهای بیگانه است.
پس باید زن را از اسارت تصویرسازیهای غربی نجات داد و آن را به حقیقت خودش بازگرداند؛به ایمان، بصیرت، عشق و ایثار.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

شیطنت به وقت کودکی
سلام مامان جان،
میدانیم این روزها گاهی صبر و آرامشت را به چالش میکشیم؛ بهویژه آن هنگام که در کلاسهای آنلاین مشغولی یا گوشی در دست داری. اما باور کن، تمام شیطنتهایمان تنها برای آن است که نگاه پرمهرت را به سوی خود جلب کنیم.
من، محمدجواد کوچولوی یکسالونیمه، عاشق بازی با آبم. هر لیوان آب برایم دریاییست بیکران و دستانم همانند پاروهاییست که قایق خیال را در آن به حرکت درمیآورد. لمس وسایل برقی، فروکردن دوشاخه در پریز و تماشای چرخش و حرکت و مکش وسایل، برایم شگفتانگیز و پرهیجان است.
در آغوش گرم تو یا بابا، آرامشی بیبدیل را تجربه میکنم. خوردن با دست، مالیدن کشک و ماست بر فرش، ریختن قند در فنجان چای، بازگذاشتن درِ یخچال و استشمام هوای سرد، کشیدن غذا با ملاقه، بالا رفتن از چهارپایه و ایستادن بر دیگ زودپز، خاموش و روشن کردن فندک آبگرمکن و فوتکردن شعلههای گاز، همه و همه، تنها گوشهای از استعدادهای نهفتهام هستند که شاید روزی، با دستان پرمهر و انگیزهبخش تو، به جهانی از ایده و اختراع بدل شوند.
من، حلما، دختر سهسالهات، گاه بیاشتها تو را پای اجاق مینشانم تا برایم سیبزمینی سرخ کنی؛ تنها برای آنکه عشق و علاقهات را در عمل ببینم. گاهی دستشویی نمیروم تا با لحن مادرانهات التماس کنی که شلوارم را خیس نکنم. دوست دارم در همه چیز، همچون حانیه با من رفتار شود؛ اگر او به مدرسه میرود، من نیز باید به مهد بروم تا از قافله عقب نمانم.
وقتی مکالمه عاشقانهات با بابا را نیمهکاره میگذارم و خودم محبت او را جلب میکنم، حس خوبی دارم. گاهی از توجه بیشترتان به محمدجواد دلگیر میشوم؛ درست است که او کوچکتر است، اما من نیز برای جلب محبتت، کفش و لباس نمیپوشم. خواهش میکنم اینقدر به محمدجواد نچسب! با اینکه او را بسیار دوست دارم.
اما من، حانیه، دختر بزرگ خانواده، دوست دارم همه چیز فقط برای من باشد. خودخواهیام بیحد و مرز است. میدانم که تلاش میکنی میان من و حلما در خرید لباس و گرفتن هدیه تفاوتی نگذاری، اما وقتی کنارم مینشینی و در انجام تکالیفم کمکم میکنی، نمیخواهم کسی جمع دونفرهمان را برهم بزند.
کاش فقط مامان من بودی، نه مامان حلما و محمدجواد.
راستی، از اینکه کنار بابا مینشینی و خودت را لوس میکنی خوشم نمیآید؛ آخر او بابای من است، نه بابای تو!
از اینکه نزد بابا از من بدگویی میکنی تا خودت عزیزتر شوی و من طرد شوم، دلگیرم. شاید گمان میکنی برای تربیتم از بابا کمک میگیری، اما من و بابا رابطهای دخترانه و عمیق داریم که هیچیک از حرفهای بیارزش تو آن را خراب نمیکند. پس سعی نکن خودت را خوب جلوه بدهی.
راستی، امروز روز جهانی کودکان است.
روزمان مبارک 🌸
#به_قلم_خودم
#نقد
✍🏻مریم قپانوری
لطف بیکران
همه به من میگفتند سختی زندگی با بچههای شیر به شیر فقط چندسال اول است همین که یک کم بزرگ شدند تو هم نفس راحتی میکشی.
امروز وقتی دختر بزرگم را به حمام بردم دوباره روزهای نوزادی اش برایم تداعی شد؛ روزیکه بی دفاع و مظلوم روی دست باباش دراز شده بود و کمی سر و گردنش را بالا میداد تا موقع آب ریختن من در حمام راه نفسش بسته نشود. امروز هم مثل همان روزها بی دفاع و مظلوم دوتا نایلون و کش بر دست گچ گرفتهاش بستم او را به داخل حمام بردم سرش را پایین و بالا میکرد تا موقع آب ریختنم خفه نشود همه حواسم به این بود که آب داخل گچ نفوذ نکند. لحظهای که آب روی سرش ریختم سرش را اینبار پایینتر آورد که آب روی شانهها و دستش نریزد.
دلم بی صدا میان شُرشُر آب لرزید بغض گلویم را فشار داد لحظهای میخواستم بغلش کنم و حرارت وجودم را با اشکهای قطره قطره سرد کنم اما باز پا روی دل و جگر ریش ریشم گذاشتم و بغضم را قورت دادم.
راستی آدمی چقدر ضعیف آفریده شده است برعکس همهی موجودات، نوزاد انسان از زمانی که به دنیا میآید برای تک تک لحظاتش نیاز به آموزش و مراقبت دارد، حتی وقتی که بزرگ میشود شاید ضعف، کاستیها و نقصانش در شمایل دیگری ظهور و بروز میکند خداوند انسان را ضعیف آفریده و این موجود ضعیف همیشه و در همه حال به خدا وابستهاست وجودش معلول ذات خداست لحظهای غافل از لطف و عنایت بیکران او نمیتواند زندگی کند.
خدایا! ای که پناه همگانی و من را در هیچ کجا و هیچ لحظهای تنها نگذاشتی دستم را مثل همیشه بگیر که تو دستگیر عالمی.
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری
نشان خونین
جمعهای در مهرماه، روزی که نوبل نام برندهاش را فاش خواهد کرد؛ کمیته نوبل در اسلو، در سکوتی جهانی، پرده از نامی برخواهد داشت که نماد و نشان صلح و امنیت است.
ترامپ، سالهاست برای شستن دستان آغشته به خونش در پی این مدال میدود. او میخواهد با لبخندی مصنوعی، جنایت را بزک کند و نام خود را در کنار صلح بنشاند.
اما نوبل، اگر هنوز اندک شرمی در چهره دارد، به کسی نخواهد رسید که امضایش پای ترور و تحریم است و شریکی در خونریزی کودکان غزه، همدست نتانیاهو در جنایت علیه بشریت.
اگر قرار باشد این مدال بر سینهی او بنشیند، باید نامش را از «جایزهی صلح» به «نشان ریا و جنایت» تغییر داد.
ترامپ، همان مردیست که از جزیره رسوایی اپستین بیرون آمد؛ کودکآزارِ پیرِ خودشیفتهای که امروز با نگاهی ساختگی، از صلح جهانی سخن میگوید. نوبل برای او توهینیست به انسانیت. وجدانهای بیدار میگویند که او برنده این جایزه نخواهد بود هرچند اگر دنیا سرنوشتی دیگر را بر برگ ننگین تاریخ ثبت کند.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری

نشان خونین
جمعهای در مهرماه، روزی که نوبل نام برندهاش را فاش خواهد کرد؛ کمیته نوبل در اسلو، در سکوتی جهانی، پرده از نامی برخواهد داشت که نماد و نشان صلح و امنیت است.
ترامپ، سالهاست برای شستن دستان آغشته به خونش در پی این مدال میدود. او میخواهد با لبخندی مصنوعی، جنایت را بزک کند و نام خود را در کنار صلح بنشاند.
اما نوبل، اگر هنوز اندک شرمی در چهره دارد، به کسی نخواهد رسید که امضایش پای ترور و تحریم است و شریکی در خونریزی کودکان غزه، همدست نتانیاهو در جنایت علیه بشریت.
اگر قرار باشد این مدال بر سینهی او بنشیند، باید نامش را از «جایزهی صلح» به «نشان ریا و جنایت» تغییر داد.
ترامپ، همان مردیست که از جزیره رسوایی اپستین بیرون آمد؛ کودکآزارِ پیرِ خودشیفتهای که امروز با نگاهی ساختگی، از صلح جهانی سخن میگوید. نوبل برای او توهینیست به انسانیت. وجدانهای بیدار میگویند که او برنده این جایزه نخواهد بود هرچند اگر دنیا سرنوشتی دیگر را بر برگ ننگین تاریخ ثبت کند.
#نقد
#به_قلم_خودم
✍🏻مریم قپانوری
